آخرین تحولات لبنان
️درگیریهای فعلی بین حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی از فردای روز عملیات طوفان الاقصی شروع شده و تاکنون ادامه دارد. این درگیریها که با حملات موشکی، پهپادی و هوایی بین دو طرف در جریان است تاکنون به جنگ فراگیر زمینی منجر نشده است.با این وجود، مناطقی از دو طرفِ مرز خالی از سکنه شده است.
️حزب الله لبنان شرط پایان درگیریها و حملات به اسرائیلیها را توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه اعلام کرده است و در سمت مقابل این رژیم نیز خواستار عقبنشینی نیروهای حزب الله به کرانه شمالی رودخانه لیتانی در لبنان شده است.
️وقوع جنگ با حزب الله لبنان با وجود هزینههای فراوان برای رژیم اسرائیل، اما ناجیِ نتانیاهو و کابینهاش در شرایط کنونی خواهد بود. علاوه بر این نتانیاهو به دنبال منطقهای شدن جنگ و درگیری بین ایران و آمریکاست که البته تاکنون در تحقق این امر ناموفق بوده است.
️شکست رژیم اسرائیل در نبرد نوار غزه تاکنون، موجب شده است تا قربانی شدن نتانیاهو و کابینهاش به عنوان یک امر حتمی در نظر گرفته شود. البته تداوم جنگ و به ویژه شروع جنگی جدید در جنوب لبنان احتمالاً موجب استمرار فعالیت کابینه افراطی نتانیاهو خواهد شد.
️ از همین رو پس، وقوع جنگ با حزب الله لبنان با وجود هزینههای فراوان برای رژیم اسرائیل، اما ناجیِ نتانیاهو و کابینهاش در شرایط کنونی خواهد بود. علاوه بر این نتانیاهو به دنبال منطقهای شدن جنگ و درگیری بین ایران و آمریکاست که البته تاکنون در تحقق این امر ناموفق بوده است.
️جنگ 33 روزه در سال 2006 با وقوع یک عملیات نظامی محدود از سوی حزبالله لبنان و اسارت دو نظامی اسرائیلی شروع شد. کابینه اولمرت جنگی تمام عیار را به همین دلیل علیه لبنان شروع کرد. اما در چهار ماه گذشته دهها اسرائیلی در نتیجه حملات حزب الله لبنان کشته شدند و مراکز نظامی و امنیتی متعددی از رژیم صهیونیستی نابود شد، ولی با این وجود شاهد حمله گسترده و مشابه سال 2006 نبودهایم.
️این در حالی است که اسرائیلیها، بارها و بارها حزب الله لبنان را به جنگی فراگیر تهدید کردند اما این تهدیدها تاکنون بینتیجه بود و حملات حزب الله لبنان ادامه دارد. چنین وضعیتی به تضعیف بازدارندگی اسرائیل تعبیر شده و در نتیجه راهکار جبران آن حمله گسترده به لبنان مطرح میشود.
وقوع یا عدم وقوع هر جنگی معمولاً بر اساس محاسبه هزینه- فایده میباشد. در شرایطی که رژیم صهیونیستی در نوار غزه با مبارزه سرسختانه نیروهای مبارز فلسطینی مواجه شده و جامعه این رژیم با تلفات و خسارات گستردهای روبرو میباشد، بعید است که سردمداران این رژیم، جبههای جدیدی را برای نبرد با مقاومت باز نماید.
️ وضعیت متزلزل دولت بایدن در سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و ترس از وقوع جنگی منطقهای نیز در این رابطه قابل اشاره است. اما با این وجود نباید گزینه احتمال حمله گسترده رژیم اسرائیل به لبنان را منتفی دانست.
️از طرفی هم میشود مواردی را بیان نمود که احتمال شروع جنگ را دور از انتظار میتوان دید.
۱: قدرت نظامی حزب الله. ۲: عدم آمادگی رژیم اسرائیل در ابعاد اقتصادی- اجتماعی. ۳: خودداری از جنگ همزمان در دو جبهه. ۴: شروع اعتراضات ضد جنگ در فلسطین اشغالی ۵: مخالفت آمریکا با جنگی جدید در غرب آسیا.
پایان
آتش طوفان الاقصی دامن تمام كشورهای غربی را گرفته است
برنامه «گفتگوی سیاسی» رادیو گفتوگو با موضوع بررسی طوفان الاقصی و نابودی هژمونی آمریكا در غرب آسیا و جهان و با حضور دكتر سید محمدتقی آقایان كارشناس مسائل بینالملل به روی آنتن رفت.
سید محمدتقی آقایان با اشاره به حضور بیش ۱۲۰ساله آمریكا، انگلیس و فرانسه بهعنوان استعمارگر در منطقه غرب آسیا گفت: آمریكا با حمایت از صدام عملاً وارد جنگ ایران و عراق شد. این حضور بهمرورزمان پررنگتر شد و امروز در غزه كاملاً محسوس وارد صحنه نبرد شدهاند.
وی با بیان اینكه به گفته غربیها و تمام كارشناسان جهان، غرب آسیا مركز هاب انرژی دنیا است، اظهار كرد: این ویژگی باعث شده است كشورهای غربی به دنبال منافع خود در این منطقه باشند. آنها برای رسیدن به این منافع از هیچ جنایت و كشتاری چشمپوشی نمیكنند و اگر لازم باشد خون هزاران بیگناه را میریزند.
این كارشناس مسائل بینالملل طوفان الاقصی را ضربهای مهلك به آمریكا و همپیمانان آن عنوان و بیان كرد: در تاریخ رژیم صهیونیستی برای سومین بار دولت جنگ تشكیل شده است و پس از سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، عملیات طوفان الاقصی موجب تشكیل سومین كابینه جنگ شد.
وی افزود: امروز در رژیم صهیونیستی، با تشكیل دولت جنگ، نتانیاهو عملاً كنار رفته و آمریكا فرماندهی عملیات علیه غزه را بر عهده گرفته است. در سرزمینهای اشغالی منتظر هستند كه آتشبس دائمی اتفاق بیفتد تا دادگاه نتانیاهو برگزار شود و البته خبری هم منتشر شده است مبنی بر اینكه مجدداً بخشی از دادگاه نتانیاهو در همین شرایط كلید خورده است.
آقایان درباره منافع و برنامههای آمریكا در غرب آسیا توضیح داد و اظهار كرد: آنها برای رسیدن و حفاظت از اهداف خود انرژی صهیونیستی را ایجاد كردند و در حقیقت این رژیم خط مقدم و جبهه آمریكا و غرب در غرب آسیا است. تا زمانی كه رژیم صهیونیستی وجود دارد، آمریكا هم وجود دارد و آنها حاضر هستند برای بقای رژیم صهیونیستی دست به هر كاری بزنند و تا به امروز هم دریغ نكردهاند.
وی اسرائیل را برای آمریكا یك پروژه تعریف كرد و افزود: اگر اسرائیل هم نباشد، كشور یا گروه دیگری را علم میكنند تا به منافع خودشان دست پیدا كنند. برای آمریكاییها تنها چیزی كه اهمیت دارد منافع است و تفاوتی ندارد كه این منافع در كدام نقطه از زمین قرار داشته باشد.
این كارشناس مسائل بینالملل جنگ امروز و جنگ آینده را جنگ انرژی عنوان كرد و گفت: هر دولت و كشوری كه سهم بیشتری از انرژی داشته باشد، از نظر اقتصادی قویتر است و طبیعتاً هر كشوری هم كه از منظر اقتصادی قوی باشد، میتواند در مناسبات بینالمللی اثرگذار باشد.
وی از حمایت همهجانبه و بیوقفه غرب و به طور مشخص آمریكا از جنایات رژیم صهیونیستی گفت و بیان كرد: آنها اعلام میكنند اگر رژیم صهیونیستی از بمبهای دو تنی علیه مردم بیدفاع غزه استفاده میكند برای دفاع از حق مشروع خود است.
آقایان در مصاحبه با رادیو گفتوگو ضمن اشاره به انتخابات سال آینده ریاستجمهوری آمریكا اظهار كرد: نظرسنجیها در آمریكا نشان میدهد آرای بایدن نسبت به دور قبل كاهش داشته است و امروز جنگ غزه هم بهواسطه حمایتهای بیدریغ آمریكا از جنایات رژیم صهیونیستی تبدیل به یك چالش برای بایدن و تیم او در دولت شده است.
وی درباره چرایی عدم همراهی حاكمان برخی از كشورهای منطقه با حركتهای مردمی علیه رژیم صهیونیستی ابراز كرد: كشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات از سالها پیش درگیر جنگ یمن هستند و خود آنها در حقیقت تبدیل به وسیلهای برای هژمونی آمریكا شدهاند.
این كارشناس مسائل بینالملل با یادآوری این موضوع كه جمهوری اسلامی ایران و جنبشهای مورد حمایت آن هیچگاه آغازگر جنگی نبودند، گفت: بعد از صدسال محور مقاومت و جنبش حماس، عملیاتی را شروع كرد كه آتش آن دامن تمام كشورهای غربی بهویژه آمریكا و همپیمانان آن را گرفته است. این بار انگلیس، آمریكا و برخی از كشورهای منطقه در این آتشی كه خود باعث آن شدند خواهند سوخت.
. تاثیر طالبان بر آینده امنیت جمهوری اسلامی ایران
سازه های امنیت ساز برای هر کشوری به عنوان اولویت های اساسی برای بقای آن کشور تلقی شده و تلاش حکومت ها بر آن است تا این سازه ها را به نحو مناسبی ایجاد، مدیریت و حفظ نمایند. اشکالی که در این نگاه وجود دارد، تمرکز بر داخل و غفلت از خارج است.
سازه امنیتی برای بقای خود باید نگاهی فراسازمانی و فراجناحی و حتی فراملی داشته باشد، چرا که بسیاری از تهدیدهای امنیتی ریشه خارجی داشته و تحت تأثیر محیط پیرامونی به منصه ظهور خواهد رسید. بارزترین این مصداق مربوط به جریان سلفی- تکفیری در دوران معاصر است که حداقل در طول دو دهه گذشته تأثیر قابل توجهی بر امینت ملی منطقه و به ویژه ایران داشته است.
جریان طالبان از مصادیق این تفکر است که در چهار دهه گذشته با بسط و گسترش اندیشه سلفی در شرق کشور منشأ بروز تحولات ناامن ساز در جهان اسلام و حتی سایر کشورها شد .پیامد این ظهور شکل گیری جریان تندروی القاعده و در ادامه داعش و سایر گروه های سلفی- تکفیری در منطقه و جهان پیرامونی بود که محصول برآمده از آن با افزایش بازیگری نظام سلطه در منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم و گروه های سلفی- تکفیری، گسترش ناامنی و افزایش جرأت و جسارت جریان های سلفی تکفیری و در نهایت بسترساز کنش های گفتاری و رفتاری علیه جامعه مسلمانان شد.
دو طیف اصلی جریان طالبان شامل طالبان پاکستانی به عنوان خواستگاه اندیشه سلف دارالعلومی متکی بر مذهب و طالبان افغانی به عنوان خواستگاه اندیشه پشتوئی متکی بر قومیت هستند.
به هرحال شناخت پیامدهای این ظهور و تهدید برآمده از آن علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، نیازمند روشی هوشمندانه برای عبور از ناامنی های تأثیرگذار بر امنیت ملی کشور است که در صورت قرار گرفتن در مسیر صحیح میتواند منجر به استحکام هندسه قدرت جمهوری اسلامی شود.
منظومه فکریِ مستحکم و قابل قبول در برابر نفوذ اندیشه سلفی- تکفیری، استفاده از فرصتهای ناشی از این ظهور بوده و مستلزم درک قوی از تحولات سیاسی- امنیتی و در نهایت شکار فرصت هاست که بهعنوان راهبردهای تقابل در فضای پر تنش محیط منطقه ای میتواند راه گشای مناسبی برای ترسیم خط مقابله ای در برابر جریان طالبانیسم باشد.
از این رو توجه به این نکته که ظهور طالبان فرصت سازی برای حضور بخش های اطلاعاتی و صنعتی غرب را میتواند تشدید نماید ،باید مورد توجه سامانه های اطلاعاتی- امنیتی و نظامی ایران قرارگرفته و راه مقابله با آن در مسیر پیش رو با استدلال منطقی و قوی ترسیم شود.
برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدند که روی کار آمدن طالبان زنگ خطری برای احتمال تبدیل شدن افغانستان به مرکز تروریسم بین الملل بوده و خطر بازخیزش اقدامات تروریستی را به مانند گذشته که منجر به شکل گیری القاعده و داعش شده بود، در پی داشته باشد.
این افراد معتقدند بقایای داعش در افغانستان با عنوان دولت اسلامی شاخه خراسان به رهبری شهاب المهاجر رقیب اصلی طالبان بوده و منازعات داخلی در افغانستان را شدت داده و دامنه آن به دیگر کشورها نیز کشیده خواهد شد. این منازعه ناشی از اختلاف طالبان بر سر رهبری جنبش جهاد اسلامی در افغانستان است و انتظار میرود با واکنش خشن نظامی طالبان منجر به افزایش یک تئوکراسی مذهبی سرکوب گر در افغانستان شود.
در این بین طالبان نیز برای صدور دیدگاه انقلابی خود به سراسر جهان اصرار دارد تا همه گروه های اسلامی با او بیعت کنند. این را میتوان گفت که تبعات ناشی از ناامنی از وجود طالبان به طور طبیعی در کشورهای همسایه افغانستان و بخصوص ایران به دلیل برخورداری از اندیشه شیعی دیده خواهد شد و از میان همسایگان افغانستان، ایران میتواند منفی ترین پیامد را از ظهور طالبان داشته باشد. این ناامنی موج احتمالی شمار بیشتری از پناهندگان افغان به سمت ایران را تشدید خواهد نمود .
دامنه این هجوم علاوه بر تأثیرگذاری بر اندیشه اهل سنت ایران به واسطه همدردی با پناهندگان ،تبعات امنیتی ناشی از این ظهور را در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و حتی زیست محیطی ایران به جا خواهد گذاشت و ایران با آسیب های اجتماعی بیشتری مواجه خواهد شد. از دیگر تهدیدات طالبان این است که طالبان که تحت حمایت عربستان (به لحاظ مذهبی و مالی) و پاکستان (به لحاظ اطلاعاتی و سیاسی) و رژیم صهیونیستی (به لحاظ اطلاعاتی- امنیتی) قرار دارد، میتواند گروه های سلفی را در داخل ایران تهییج و با قرار گرفتن در کنار رقبای سنتی ایران، جایگاه منطقه ای ایران را تحت تأثیر قرارداده و تضعیف نماید و ایران را در دوراهی افغانستان نگه دارد.
در این شرایط اگر ایران به حمایت از گروه های ضد طالبانی همچون گروه احمد مسعود برآید متهم به دخالت در امور افغانستان شده و احتمال واکنش از سوی طالبان و حتی بازیگران حامی او در افغانستان به صورت اقدامات ایذایی و یا اجرای اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی علیه ایران را متصور خواهد بود و اگر به حمایت گروه های ضد طالبانی مانند مسعود برنیاید باید تصمیمی اتخاذ کند که در مخمصه همسایه شرقی خود(شاید هم دام آمریکا و غرب) گرفتار نشود.
مقاومت جنین پیروز میدان
اردوگاه جنین با مساحت محدود 373 هزار متر مربع در شهر و استان جنین قرار دارد. منطقه جنین در شمالی ترین نقطه کرانه باختری قرار دارد که از شرق به “دره رود اردن” و از شمال به “مرج بن عامر” منتهی می شود. در واقع این منطقه با مناطق اشغالی 1948 فلسطین هم مرز است که فاصله آن با مراکز مهم جمعیتی و صنعتی رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی حداکثر 12 کیلومتر است. جمعیت جنین حدود 260 هزار نفر برآورد شده است که حدود 40 هزار نفر آن آوارگان ساکن اردوگاه هستند. حدود 42% جمعیت جنین زیر 18 سال سن دارند.
جنین در طول تاریخ فلسطین به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص همواره مهمترین کانون مقاومت ضد اشغالگران فرانسوی، انگلیسی و اسرائیلی بوده است. اهداف حملات اخیر ارتش صهیونیستی به جنین را باید در چارچوب این موقعیت جغرافیایی ، تاریخی و کانونی آن جستجو کرد. رسیدن دامنه ناامنی به کرانه باختری رود اردن، یکی از چالشهای پیچیده امنیتی است که دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با آن مواجه هستند.”
رژیم صهیونیستی با محاصره غزه و فشار ترکیبی به لبنان از طریق همپیمانان غربی و منطقه ای و حملات به سوریه تلاش داشت تا دستیابی مقاومت فلسطین در غزه و حزب الله لبنان به موشک و پهپاد و دیگر تجهیزات نظامی را محدود کند اما اکنون در کرانه شاهد حضور این نوع تسلیحات است.
با توجه به موقعیت جغرافیایی که در کرانه باختری شاهد هستیم اگر کرانه در اختیار کامل نیروهای محور مقاومت قرار بگیرد می توان گفت که کار رژیم غاصب صهیونیستی تمام است و باید فلسطین اشغالی را به شکل کامل ترک نماید اگر کرانه باختری در دست نیروهای مقاومت قرار بگیرد و ان شاءالله غزه هم از محاصره کامل در بیاید می توان گفت که دیگر رژیم صهیونیستی جایی در سرزمینهای اشغالی ندارد. رژیم صهیونیستی در این دو روز تلاش کرد تا مجدداً ضربهای به نیروهای مقاومت در جنین وارد نماید چون میداند (جنین آغازگر پایان آنهاست…). همانطور که مقام معظم رهبری نیز اشاره فرمودند نوار غزه و کرانه باختری باید مسلح گردند و خدا را شکر این اتفاق هم افتاده است . رژیم صهیونیستی میداند دیگر جایگاهی در سرزمینهای اشغالی ندارد شهرکنشینان هم به همین شکل. آنها از کابینه امنیت و رفاه میخواهند. با توجه به تحولات اخیر در کرانه باختری که پیشبینی آن هم برای رژیمصهیونیستی غیر قابل باور بود دیگر شهرکنشینان از امنیت و رفاه برخوردار نیستند زیرا هر روز شاهد عملیاتهای استشهادی از سمت نیروهای مقاومت در غزه و کرانه باختری هستند و همین امر باعث اعتراض شهرکنشینان نسبت به کابینه شده است. آنها می گویند که رژیم صهیونیستی با وعده رفاه و امنیت و سرزمین موعودشان آنها را از نقاط مختلف دنیا به فلسطین اشغالی کشانده است تا برایشان سرزمینی آباد و ایمن ایجاد نماید اما با توجه به مشاهدات این چند سال اتفاق به این شکل رقم نخورد و کاملا پوچ و توخالی بوده است و بلکه ناامن ترین نقطه برای زندگی شهرکنشینان می باشد زیرا آنها سرزمین فلسطین را اشغال نموده اند و این حق طبیعی فلسطینیان میباشد که در مقابل اشغالگران به مبارزه بپردازند. و ان شاءالله آزادی کامل به زودی رقم خواهد خورد.