چگونگی هنر سخنرانی و فن بیان در وجود فرماندهان مقاومت
ابوعبیده، سخنگوی گردان های القسام
او با پوشیدن ماسک قرمز محبوب، هدبند سبز و یونیفرم نظامی خود، در حالی ظاهر می شود که جمعیت، پیر و جوان، مشتاق دیدار او هستند. چهره اش غایب و صدایش حاضر بود، مردم ویژگی های او را نمی شناختند، اما با شنیدن صحبت هایش اورا می خواندند ابوعبیده نقابدار، سخنگوی نظامی مقاومت در غزه امروز در حضور، مواضع و سخنرانی خود به نمادی از جوانان تبدیل شد. همچنین مانند سخنرانی های سیدحسن نصرالله.
گمان نمیکنم کسی فکر کرده باشد که در این عصر ما به سخنرانیهای سیاسی یا جنگی به شیوهای که مسلمانان در آغاز اسلام خطاب میشدند گوش کنیم؟
دیدن خود، خانواده و همه مردم وفاداری که در آرزوی آزادی و صلح در میان مردم و قبیله شما هستند، احساس بسیار خوبی است. انگیزه گوش دادن به گفتار یک مرد، گرفتن خبر واقعی، خبر مسلم و مرغ سعادت در لوح کلمات عربی و زبانی روشن.
به ویژه پس از آنچه در برخورد سیاستمداران و حاکمان عرب با زبان عربی شاهد دوگانگی عجیب و مشکوک بودیم، با سخنرانی هایی که اهمیت زبان عربی و لزوم یادگیری، آموزش و تسلط بر آن را اعلام می کردند و زبانی که قادر به تکمیل آن نیست. یک جمله در یک سخنرانی در مقابل افراد مختلف….
هر چه گوینده, جایگاه و مسئولیت بیشتری داشته باشد، ملودی زشت تر و زشت تر می شود، همانطور که امروزه برخی ملودی ها که توسط برخی از جنایتکاران صادر می شود، زشت است….
خطر سوء استفاده زبانی بر لبان رهبران و نمادها
گرچه همه قبول داریم که ابتذال زبانی و گفتار ضعیف گوینده از اعتبار او می کاهد، هر که باشد، با افزایش مقام و قدرت و مسئولیت، زشتی و رسوایی او بیشتر می شود. ملودی زشت میشود، ملودی امروز زشتتر است نسبت به آنکه خطکش صادر میکند.
در سخنان ابوعبیده متوجه می شویم که وی مشتاق تنوع بخشیدن به سبک اعلانی و سبک ساخت است، وجود سبک های ساخت به اشکال مختلف از توسل گرفته تا پرسش، تعجب و … در گفتار تأثیر بسزایی دارد. جلب توجه گیرندگان و بسیج احساسات آنها…
جالب است نکات زیر را در نوع و مهارت سخنرانی امثال (ابوعبیده) بدانید:
عامل اول: معرفی ماهرانه و توجه به اصول و فنون بیان عمومی
فرمانده نقابدار وقتی ما را مورد خطاب قرار می دهد، قصد دارد سنت های گذشتگان را در گفتار به کار ببرد و اصول فن بیان را مورد توجه قرار می دهد، از این رو در زمینه آمادگی برای حضور افکار از آنچه در آن است غافل نمی شود. با گفتن بسم ا… و حمد و سپاس خدا و حمد و ثنا شروع می کند و سپس با استفاده از آیاتی از ذکر به صلوات و درود بر رسول اکرم و بر همه مسلمانان می پردازد. جهاد، به عنوان یادآوری اجر مجاهدان، مستقران و صبوران استقامت در راه خدا، قبل از ورود به بطن موضوع و ارائه نظریات بیان شده. ایشان در یکی از سخنرانی های خود فرمودند: الحمد لله رب العالمین، الحمدلله مجاهدین صبور و استوار و پیروز و صلوات و درود بر پیامبر ما و مجاهد و شهید و بر اهل بیت او باد.
عامل دوم: استفاده از روش های ساخت و ساز جذاب
ابوعبیده پس از معرفی جذاب خود به سخنان صبور، دلیر، فرزندان دلیر فلسطین، فرزندان امت اسلامی و هر انسان آزاده و شریف بر چهره جهان، سخنرانی جامع جذب شدگان می پردازد. شخص با استفاده از (یا) به عنوان ابزاری برای فراخوانی دور و نزدیک و توصیف آن برای همه دست اندرکاران گفتار، زیرا این کار دعوت کننده تر به گوش دادن و همه اعضا است. اندیشه ها را درک کنید، چنانکه اشاره کرد: «ای فرزندان قوم ما، ای رزمنده سرافراز، مجاهدان ما، ای مجاهدان ما در مرزهای سربلندی، و جایگاه های شجاعت و سربلندی، ای مبارزان ملت ما، ای مجاهدان آن و توده های گسترده آن، ای آزادگان جهان که بی عدالتی و ظلم را رد می کنید، درود بر شما…
عامل سوم: جریان زبان، فقدان آهنگ، محبت و تقعر
روان، صحیح و زبان رهبر، انگیزه خوبی برای نسل ها و محرکی برای حفظ زبان خود، نماد هویت خود است و هیچ ملتی بدون زبان قوی و گفتار مؤثر، پیروز نشده است. رهبران محبتی را که از توده مردم به دست آوردند به دست نیاوردند مگر با آنچه که اولاً به زبان و ثانیاً در عمل به آنها منتقل کردند. و اگر حديث محكم باشد قيام مي كند و صاحب آن را ستايش مي كند.
گفتار انسان ملاک ارزیابی او و شناخت شخصیت اوست، زبان مانند قلمی است که تصویر گوینده را در ذهن شنوندگان ترسیم می کند.
اما ماجرا با ابوعبیده که گفتارش دغدغه دور و نزدیک و دشمن و دوست احتمالی او شد به گونه ای دیگر شد که زبان عربی فصیح با روان و بی عاطفه و نرمی که در بیانش بی عیب نبود بر زبانش جاری شد. پیر و جوان و تحصیلکرده و عوام او را شنیدند و به اهداف و پیامدهای گفتگو پی بردند و صمیمیت منطق را احساس کردند، بیان و مانند اینها برای محبوبتر و نزدیکتر شدن زبان عربی کافی است. زبان و فصاحت، درست است که ادعاهایی را که یک شبه در مورد خشکی عربی کلاسیک و تند بودن و دوری آن از روح زده شده است، شکست خواهند داد، شایسته است که این اتهامات را تکه تکه کنیم که به باد داده شود. بادهای حقیقت و با کلماتی سرشار از اطمینان و منطقی صاف چون آب زلال هدایت می شوند.
وقتی به گوینده ای که با او آشنا هستید و دوستش دارید گوش می دهید، گویی در حال تماشای اثر هنری هستید که دوست دارید و به آن فکر می کنید، این منجر به احساس همدردی و تحسین برای گوینده قبل از درک عمیق او می شود.
عامل چهارم: فعال کردن انواع مختلف گوش دادن برای گیرنده
بحث در مورد اهمیت تسلط زبانی رهبران و تأثیر آن بر شنوندگان، ما را به آنچه در مورد انواع گوش دادن گفته شد، می برد. متخصصین تعلیم و تربیت حدود نوزده نوع گوش دادن را برشمرده اند و برخی از آنها در مورد وضعیت توده ها به نحوی که آنها به کار می روند که به اظهارات ابوعبیده گوش دهید. مانند گوش دادن پذیرا، که هدف آن درک آنچه گفته می شود… گوش دادن فعال، که به تمرکز توجه و تأمل در گفتار برای قرار دادن آن در جای خود، درک و تفسیر دقیق و واضح آن و در عین حال تلاش برای خواندن احساسات و تجزیه و تحلیل حرکات گوینده و حالات صورت و دستان او است. گوش دادن به ابوعبیده شامل انواع دیگری از گوش دادن مانند گوش دادن زیبایی شناختی است. هنگامی که به سخنوری که با او آشنا هستید و دوست دارید گوش می دهید، گویی در حال تماشای و تفکر یک اثر هنری هستید که دوست دارید. این منجر به احساس همدردی و تحسین برای گفتگو و گوینده آن قبل از درک عمیق معنای آن است. همچنین شامل گوش دادن انتقادی می شود و این نوع توسط تحلیلگران سیاسی از متحدان و دشمنان و برخی از مخاطبان از عموم مردم که علاقه مند به آنچه در پس حرف ها و نتیجه امور هستند، انجام می شود.هدف از شنیدن، تعیین چارچوب ها است.
در مورد آنچه که ما از تمایل کودکان خردسال به گوش دادن به ابوعبیده به عنوان یک رهبر شاهد بودیم، گوش دادن دلسوزانه و لذت بخش است، زیرا گیرنده در حالت تحسین، عشق، قدردانی و اشتیاق به گوش دادن و تعامل است.
اینها برخی از عواملی است که باعث می شود زبان عربی برای مردم دوست داشتنی شود، اگر با درخشش شگفت انگیز خود بر زبان کسانی که در دل زندگی می کنند و دل هایشان را تسخیر می کنند جلوه کند و در نتیجه به حضوری گیرا و جذاب تبدیل شود.
ای کاش گوش دادن و سخنان کافی بود تا عزم راسخ و وجدان بقیه رهبران مربوطه را برانگیخت، همانطور که آنها را در قلب مردم و جان های زنده به حرکت درآورد تا میزهای سیاسی را وارونه جلوه دهند. تصمیم گیرندگان برای پایان دادن به نمایشنامه های ناتوانی و عادی سازی، اما قبلاً گفته اند، زیرا مانند آنچه در کلام خداوند متعال در سوره فرقان به تصویر کشیده شده است. آنها مانند چهارپایانند، بلکه گمراه ترند…
علل برتری جنگ شهری رزمندگان مقاومت فلسطین بر ارتش رژیم صهیونیستی
از اولین لحظه پایان یافتن آتش بس نهایی بین حماس و رژیم اشغالگر اسرائیل، هواپیماهای اسرائیلی حملات خود را به مناطق مختلف نوار غزه آغاز کردند و تعداد زیادی شهید و مجروح بر جای گذاشتند، در حالی که نیروهای زمینی در حال آماده شدن برای پیشروی به سمت شمال نوار غزه بودند. از ابتدای تهاجم زمینی سعی در محاصره و شاید نفوذ به جنوب به مناطق شلوغ تر داشته باشد که نبرد را به سطح جدیدی خواهد برد. این امر ما را بر آن می دارد تا راهبرد جنگی اسرائیل به ویژه در زمین و چگونگی برنامه ریزی مقاومت برای مقابله با آن را روشن کنیم. بارزترین قانون در اینجا این است که بین نفوذ به یک منطقه از زمین و حفظ یا تصرف آن تفاوت زیادی وجود دارد، ورود به شهر در زمان جنگ (نسبتا) آسان است، اما ماندن در آن بسیار پیچیده است. از این رو جزئیات مربوط به جنگ شهری در خدمت گردان های القسام است، نه اشغالگران صهیونیست، دفاع, قویترین موقعیت تاکتیکی در جنگ شهری است، زیرا برای حمله و شکست نیروهای مستقر در زمینهای شهری به نیروی بسیار بیشتری نیاز است، و به این دلیل که بسیاری از ساختارهای فیزیکی را فراهم میکنند یعنی ,مواضع دفاعی فوری با کیفیت عالی نظامی….
زمین شهری به نفع فرماندهان تیپ قسام است، زیرا آنها می توانند مناطق متمایز را برای پنج مکان ذکر شده در بالا پیدا کنند و اگر نیروهای قسام یک نقطه دفاعی قوی را از دست بدهند، می توانند به سرعت نقاط قوی بعدی را پیدا کنند و در نتیجه زمان نبرد بیشتر و به نفع مقاومت می شود. مثل نقل مکان از خانه ای به خانه دیگر,نقاط مستحکم در حفظ مواضع دفاعی نقش تعیین کننده ای دارند و غلبه بر آنها مشکل است و حداقل نبرد را طولانی می کند و خسارات زیادی را در بین اشغالگران ایجاد می کند .
علل برتری نظامی(چریکی) نبرد شهری مقاومت فلسطین بر ارتش رژیم صهیونیستی به شرح ذیل میباشد:
تاکتیک و توانایی پنهان شدن
همه اینها و ما هنوز در مورد خطوط تدارکاتی برای مقاومت حماس صحبت نکردهایم که طول آن تقریباً صفر است زیرا قسامها میتوانند منابع را در اتاقهای بسته نزدیک به سایتهای رزمی ذخیره کنند و علاوه بر این، زمین شهری توانایی اشغالگران را کاهش میدهد. در زمینه های اطلاعاتی، مراقبتی و شناسایی، مثلاً گشت زنی ها نمی توانند با نفوذ به دیوارها ابزار مقاومت و حرکات را در مناطق خاص شناسایی کرده و نیروهای اشغالگر را به سمت آنها هدایت کنند.
در نهایت،رزمندگان مقاومت حماس می توانند سرباز را در ورودی ببیند و با او درگیر شود، زیرا مهاجم دارای پوشش محدودی است، در مقابل، با وجود تمام فناوری هایی که پیشرفته ترین ارتش های جهان در اختیار دارند، در حمله به یک شهر، عبور از خیابان می تواند یکی از بزرگترین خطرات برای جان سربازان مهاجم است.
این چیزی است که در واقع در شمال غزه اتفاق می افتد، جایی که سربازان اشغالگر از طریق خودروهای زرهی یا تانک ها از خیابان عبور می کنند، یا شاید با عبور از خانه به خانه با منفجر کردن دیوارها و ایجاد سوراخ در آنها. اما عرض همه خیابان ها یکسان نیست و سرباز باید در نهایت از زره خود خارج شود تا از یکی از میدان ها عبور کند. یک نکته بسیار مهم را در این زمینه به آن اضافه کنید: اگرچه حملات موشکی پیشرو می تواند با کاهش قدرت مقاومت قبل از ورود به شهر به ارتش مهاجم منتفع شود، اما زمین شهری که در اثر این حملات تخریب می شود، مانع بزرگتری برای نیروهای زمینی صهیونیست ایجاد می کند. آنها به راحتی از آنها عبور نمی کنند حتی با وجود قوی ترین بولدوزرها، علاوه بر اینکه نقاط نامنظمی را فراهم می کند که رزمندگان قسام می توانند در آنجا پنهان شوند و سربازان اشغالگر را شکار کنند. همه اینها با یک سلاح مهم پشتیبانی می شود که سربازان مقاومت را از محدودیت های جغرافیایی رهایی می بخشد، تونل های غزه که به تنهایی یکی از قدرتمندترین ابزارهای این جنگ محسوب می شوند و شبکه ای پیچیده از تونل ها با تعدادی هستند. اولاً آنها ابزار مهمی برای سوراخ کردن انبارهایی هستند که رژیم اشغالگر در اطراف شمال غزه ایجاد می کند. البته تونل ها مزیت حرکت ایمن را برای رزمندگان مقاومت فراهم می کند و از همه مهمتر می توانند دشمن را غافلگیر کنند و ضربه ای مهلک به او بزنند و هیچ شانسی برای زنده ماندن، فرار و رویارویی به او نمی دهند.
تک تیراندازها
به موازات همه اینها، گردان های القسام ثمره سرمایه گذاری های خود را در زمینه سلاح های سبک و به ویژه تفنگ های تک تیرانداز درو می کنند، زیرا می دانند که درگیری نهایی در داخل شهر رخ خواهد داد و مهم نیست که چقدر تکنولوژی پیشرفته باشد. یک تک تیرانداز می تواند معادل کل یک تیپ باشد اگر از تجهیزات خود به درستی استفاده کند و چندین موضع موقعیت یابی قوی را انتخاب کند.
در جریان عملیات طوفان الاقصی، سخنگوی ارتش اشغالگر اسرائیل به خبرگزاری فرانسه گفت که تک تیراندازان حماس به سمت نقاط دیده بانی که در امتداد حصار امنیتی شکسته شده تیراندازی کردند و روز به روز سربازان مقاومت در حال توسعه توانایی های خود در این منطقه هستند.یکی از معروف ترین نمونه ها در این محدوده، نبرد استالینگراد در سال 1942 است که در آن تک تیراندازها به ویژه مؤثر بودند و صدها نفر از نیروهای مهاجم آلمانی را کشتند. تاکتیک ضربه زدن از مناطق غیرقابل پیش بینی…
آشنایی با زمین
به آن نکته مهم دیگری را اضافه کنید و آن اینکه مقاومت بر خلاف سربازان اشغالگر از دانش برتر منطقه برخوردار است، این دانش شامل همه چیز از کوچکترین دروازه ها گرفته تا مکان های پرش از ساختمانی به ساختمان دیگر می شود و بر همین اساس این دانش در اختیار آنها قرار می گیرد. با یک ویژگی بسیار مهم که توانایی غافلگیری دشمن است، این را به وضوح در فیلم های القسام می بینیم، جایی که یک سرباز مقاومت تقریباً از هیچ جا ظاهر می شود تا یک خودروی زرهی یا تانک را از پهلو بزند، حتی در فاصله کمتری. نسبت به برد پرتابگر که تاثیر بسیار مهمی بر کارایی موشک دارد. حتی به جایی می رسد که سربازان مقاومت می توانند مستقیماً به تانک یا خودروی زرهی برسند و یک وسیله انفجاری بر روی آن قرار دهند، صرفاً به این دلیل که هر مکانی در شهر منبع بالقوه خطر برای سربازان اشغالگر است و این به تنهایی کافی است. بسیاری از آنها را دچار وحشت و سوء ظن می کند، بنابراین چیزهایی مانند سقوط ساده یک تکه سنگ تبدیل می شود یا خش خش درختان کنار جاده به چراغ های قرمزی که همه جا چشمک می زند. این امر توضیح دهنده انهدام تعداد زیادی از خودروهای نظامی اسرائیل در غزه توسط نیروهای مقاومت است که این تعداد قبل از آتش بس به بیش از 335 دستگاه تانک، خودروی زرهی و بولدوزر رسیده است.تصاویر ماهواره ای حتی کاهش آشکار حضور خودروهای نظامی را در شمال غزه همزمان با پیشرفت عملیات، اشغال نظامی نشان میدهد.
کمین و غافلگیری
همه اینها و ما هنوز در مورد کمین های از قبل آماده شده صحبت نکرده ایم که رزمندگان مقاومت در نقطه ای خاص دفاع را تشدید می کنند تا از عبور دشمن جلوگیری کنند، بنابراین او مجبور می شود مسیر خود را به نقطه دیگری تغییر دهد که رزمندگان مقاومت قصد داشتند او را به آنجا هدایت کنند، زیرا با مین های دست ساز منتظر او هستند…
در پایان، فقط به آن فکر کنید، حتی با وجود تفاوت فنی، نیروهای اشغالگر صهیونیستی باید به طور سیستماتیک وارد تمام ساختمان ها و اتاق ها شوند تا تهدیدات قسام را از بین ببرند، بنابراین تاکتیک های اساسی برای جنگ شهری (در هر شرایطی) شامل جستجوی هر اتاق به صورت جداگانه، شکستن درها می شود. و با استفاده از فنون رزمی از فاصله نزدیک. در این زمینه، فناوری کاملاً محدود میشود و سرباز زره پوش در نهایت باید خود را نشان دهد تا با سرباز دیگری روبرو شود و در خیابانی که مرکاوا نمیتواند وارد آن شود و آتش و حرکت های پیشرفته نمیتواند کاملاً آن را پاکسازی کند فرماندهان متفکر راهبردی حماس می دانند که نبرد نابرابر است و دشمن از نظر فنی و تعداد سرباز پیشرفته است و خطوط تدارکاتی ثابتی دارد، اما رزمندگان مقاومت در حال نبرد معمولی نیستند، بلکه درحال نبردی نامنظم هستند. کند کردن پیشروی سریازان اسرائیلی در خیابان های غزه بهترین تاکتیک است و به تنهایی یک پیروزی محسوب میشود….
. اثرات جنگ در اقتصاد جهانی
همانطور که همگان می دانند، جهان و غرب آسیا به ویژه در سال ها و ماه گذشته شاهد تشدید تنش های نظامی امنیتی به دلیل نبرد بین روسیه و اوکراین(غرب), حماس و اسرائیل بود که از هفتم اکتبر گذشته آغاز شد که این تشدید بازتاب های گسترده ای در سطح جهانی داشت. و نکته جالب رد پای آمریکا در شروع تمامی جنگ ها در دنیا نیز قابل مشاهده میباشد. همانطور که در حال حاضر شاهد افزایش قیمت انرژی به ویژه نفت و افزایش قابل توجه قیمت گاز اروپا هستیم. البته قبل از وقوع این بحران، نگرانیهایی در مورد افزایش قیمتها در نتیجه انتظار از زمستان سرد وجود داشت. بنابراین در این مقاله درباره پیامدهای بالقوه این مناقشه بر اقتصاد جهانی و لزوم همکاری بین المللی برای کاهش تأثیر آن صحبت خواهم کرد.
پیامدهای اقتصادی
اول: قیمت بالای انرژی
بر اساس گزارشی که در گاردین منتشر شده، این درگیری منجر به افزایش خطرناک قیمت نفت شده است، با ترس از این که بازارها ممکن است از 100 دلار در هر بشکه فراتر بروند، که به شدت کشورهایی را که برای صنعت به شدت به نفت متکی هستند، تحت تاثیر قرار می دهد. این به ترس از تورم منجر شده است، زیرا هزینه های انرژی بالاتر در بخش های مختلف اقتصاد گسترش می یابد.
دوم: تهدید کمبود انرژی
علاوه بر افزایش قیمت ها، خطر کمبود انرژی در آینده نیز وجود دارد. اگر درگیری ها ادامه یابد و بر تولید انرژی در مناطق کلیدی تأثیر بگذارد، یا اگر مسیرهای حمل و نقل برای منابع انرژی قطع شود، عرضه جهانی نفت و گاز می تواند به طور قابل توجهی تحت تأثیر قرار گیرد و منجر به افزایش بیشتر قیمت ها و کمبود بالقوه عرضه شود.
سوم: ترس از رکود تورمی
وضعیت فعلی ممکن است باعث ترس از رکود تورمی شود، یک وضعیت خطرناک اقتصادی که با رشد راکد و تورم بالا مشخص می شود. بی پولی ناشی از بیکاری باعث کاهش رشد اقتصادی می شود و می تواند این وضعیت را بدتر کند.
تاثیرات آن بر منطقه غرب آسیا
درگیری های مستمر در منطقه منجر به تورم به ویژه در هزینه های حمل و نقل و ایجاد فضای نامطلوب برای سرمایه گذاری می شود. بنابراین، من معتقدم که این جنگ باعث ایجاد یک رکود تورمی در اروپا نیز خواهد شد که بسیار خطرناکتر از رکود معمول است که معمولاً منجر به کاهش قیمت ها می شود که در نتیجه کمبود تقاضا برای مواد عمدتاً ناشی از کمبود پول است. ناشی از بیکاری است که از رکود اقتصادی نیز ناشی می شود. این وضعیت در عمل منجر به فرار سرمایه ها به مناطق امن و دور از مناطق درگیری و اطراف آن می شود. علاوه بر این، ارزش ارزهای منطقه ای کاهش می یابد و فرصت های سرمایه گذاری که باعث رشد و توسعه می شوند کمیاب می شوند. اگرچه ممکن است برای پیشبینی جزئیات خیلی زود باشد، اما شاخصهای اخیر هشداری را در مورد خطرات اقتصادی پیش روی منطقه غرب آسیا به دلیل ماهیت درگیری طولانی مدت ایجاد میکنند. بنابراین، حرکت اقتصاد در غرب آسیا ممکن است بهای سنگینی را در صورت رشد و گسترش درگیری در خارج از نوار غزه بپردازد، زیرا این امر باعث آسیب رساندن به منابع سوخت و گاز خواهد شد و ممکن است اثرات عمدهای بر تورم قیمتها بهویژه داشته باشد. از آنجایی که از زمان جنگ شوک در قیمت انرژی وجود داشته است. باوجود بهتر شدن تنش ها بین روسیه و اوکراین، ما مجدد وارد درگیری در نوار غزه شدیم که ممکن است تا حد زیادی بر قیمت های بالای فعلی مواد غذایی و محصولات تأثیر بگذارد. تقاضا ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد، و بنابراین ممکن است شرکت های تولید کننده آسیب ببینند و این وضعیت نمی تواند چنین تأثیراتی را تحمل کند.
تاثیر بر اقتصاد اروپا
پیامدهای افزایش قیمت انرژی بر اقتصادهای اروپایی نیز بسیار نگران کننده است. نرخ تورم اروپا در حال افزایش است، زیرا با مطالعه سریع وقایع قبل از مناقشه فعلی، متوجه میشویم و طبق دادههای یورواستات کاهش نرخ تورم در منطقه یورو از 8.6 درصد در سال 2022 به 5.5 درصد در دوره کنونی وجود دارد. سال، و کاهش از 9.6٪ به 6.4٪ در اتحادیه اروپا تا ژوئن 2023.
انتظار میرود که همه این اعداد در سه ماهه اول سال آینده تغییر کنند. یعنی تنها در عرض 4 ماه از وقوع درگیری ها. بنابراین، معتقدم که این جنگ باعث ایجاد یک رکود تورمی در اروپا خواهد شد که بسیار خطرناکتر از رکود معمول است که معمولاً منجر به کاهش قیمت ها می شود که در نتیجه کمبود تقاضا برای مواد عمدتاً ناشی از کمبود پول است. ناشی از بیکاری است که از رکود اقتصادی نیز ناشی می شود. یکی از عوامل اصلی این تورم و رکود ها, دولتمردان جنگ طلب حامی امریکا و اسرائیل هستند.
ثبات اقتصاد جهانی
کشورهای جهان در حال حاضر از سطوح بالای غیرمعمول بدهی و افزایش هزینههای استقراض رنج میبرند و سطح بهره همچنان به بالاترین سطح خود در نزدیک به 20 سال گذشته در ایالات متحده افزایش مییابد. سرمایهگذاریهای بخش خصوصی شاهد تزلزل مداوم هستند و کاهش قابل توجهی وجود دارد. در تجارت جهانی چه چیزی باعث می شود که جنگ و هزینه های آن در شرایط بسیار دشوار و در زمانی که جهان در رنج است رخ دهد. از آنجایی که برای اولین بار است که اقتصاد جهانی در معرض دو شوک انرژی هم زمان در اوکراین و هم در غرب آسیا با توجه به قیمت نفت و گاز قرار می گیرد، این افزایش قیمت ها نه تنها قدرت خرید خانواده ها و شرکت ها را کاهش می دهد. ، بلکه منجر به افزایش هزینه تولید مواد غذایی می شود که باعث افزایش سطح ناامنی غذایی به ویژه در کشورهای در حال توسعه می شود. بنابراین، درگیری کنونی ماهیت شکننده اقتصاد جهانی را برجسته میکند و این به میزان تشدید درگیری بستگی دارد. اگر درگیری در مقیاس محدود ادامه یابد، اثرات آن محدود خواهد شد، اما اگر اوضاع تشدید شود، قیمت نفت می تواند به 150 دلار در هر بشکه یا بیشتر برسد.
نتیجه گیری
تنش و جنگ در جای جای دنیا یک نقطه تهدید بزرگ برای اقتصاد جهانی خواهد بود که نه تنها قیمت انرژی را افزایش می دهد، بلکه شبح کمبود انرژی را نیز افزایش می دهد. برای توقف تنش در منطقه و جلوگیری از اختلال بیشتر اقتصادی، باید همکاری بین المللی قابل توجهی وجود داشته باشد. زیرا نتایج برای همه فاجعه بار خواهد بود. نیاز به ثبات، صلح و همکاری جهانی به یک ضرورت مبرم برای اتحاد جهان برای یافتن راه حلی ریشه ای برای این بحران قبل از انفجار وضعیت و گسترش دایره درگیری تبدیل شده است.
هرچند که این موارد برای غرب و امریکا اهمیتی ندارد چراکه آنها به دنبال ایجاد تنش در جای جای دنیا برای رسیدن به اهداف شوم و منافع سیاسی اقتصادی خودشان هستند و تنها منافع خودشان اهمیت دارد و دیگر کشورها را در نظر نمیگیرند, و شروع تمامی این جنگ ها و خونریزی ها برای آمریکا و همپیمانانش سرشار از سود و منافع مالی بسیار میباشد,و عبارت حقوق بشر تنها از جانب آنها شعاریست که فقط برای روی جلد مجله هایشان مناسب است نه در ایجاد نظم بین الملل, زیرا آنها به دنبال جهانی بدون صلح و آرامش هستند تا بتوانند به اهداف پلید خود دست یابند….
. پروتکل هانیبال چیست؟
پروتکل هانیبال چیست؟
پروتکل هانیبال که (دستورالعمل هانیبال) نیز نامیده می شود، رویه ای است که توسط ارتش اسرائیل برای جلوگیری از دستگیری سربازان خود، حتی اگر به معنای کشتن آنها باشد، استفاده می کند، بنابراین این پروتکل اجازه بمباران مواضع سربازان اسیر را می دهد. این پیش نویس توسط 3 افسر عالی رتبه تهیه شد و تا زمان تصویب آن در سال 2006 یک پروتکل مخفی باقی ماند. پروتکل “هانیبال” جنجال گسترده ای را در اسرائیل برانگیخت، زیرا مخالفان آن را “گزینه ای وحشیانه” توصیف می کنند که جان زندانیانی را که می توان نجات داد به خطر می اندازد.
اسرائیل از سال 1986 دستورالعمل “هانیبال” را در موارد متعددی اجرا کرده است و ویرانگرترین اجرای آن در رفح در سال 2014 بود. از 11 اسرائیلی که این پروتکل در 7 مورد برای آنها اعمال شد، تنها یک سرباز جان سالم به در برد. اصطلاح «پروتکل هانیبال» در عملیات « طوفان الاقصی » که در سحرگاه 7 اکتبر 2023 توسط مقاومت فلسطین آغاز شد و طی آن به شهرکهای اطراف نوار غزه وارد شدند، چندین مکان و پایگاه نظامی را تحت کنترل گرفت، دوباره ظاهر شد. برای ارتش اشغالگر و حدود 250 اسراییلی از جمله دهها سرباز و افسر اسیر شد که اشغالگران با بمباران خشونت آمیز غزه پاسخ دادند که منجر به هزاران شهید و زخمی شد.
پروتکل هانیبال چیست؟
نظرات در مورد اینکه آیا این پروتکل نظامی “هانیبال” نامیده می شد و اینکه چه کسی این اصطلاح را به طور خاص ابداع کرد، متفاوت است. کسانی هستند که معتقدند این اصطلاح به روشی اطلاق می شود که رهبر تاریخی کارتاژ، هانیبال بارکا، به زندگی خود پایان داد، زمانی که تصمیم گرفت به جای اسیر شدن به دست رومیان، خود را مسموم کند. در حالی که برخی دیگر بر این باورند که نام این سیستم – که تا سال 2006 یک راز نظامی باقی مانده بود – حدود 3 دهه پیش توسط رایانه ای متعلق به ارتش اشغالگر به طور تصادفی انتخاب شده و توسط 3 افسر ارشد ارتش ساخته شده است. ارتش اسرائیل علیرغم انتقادهای مکرر داخلی که معتقد است از نیروهای خود در میدان حفاظت نمی کند، تنها ارتشی در جهان است که از این رویه استفاده می کند.
توسعه و تدوین آن به انعقاد قرارداد اسیران موسوم به «جلیل» بین اسرائیل و جنبش جبهه مردمی برای آزادی فلسطین به رهبری احمد جبرئیل دبیرکل آن در سال 1985 برمی گردد که طی آن او 3 سرباز اسرائیلی را با 1150 فلسطینی مبادله کرد. پس از آن، سیستم «دستورالعمل هانیبال» در سال 1986، یعنی 5 ماه پس از دستگیری دو سرباز اسرائیلی (یوسف فینک و رافائل الشیخ) توسط حزب الله لبنان ، به طور رسمی معرفی شد و عملیات مبادله اسیران متعاقب آن به عنوان «نامتوازن» توصیف شد. بنابراین به سربازان دستور داده شد که اسرائیلی ها باید به هر قیمتی مانع ربودن همکاران خود شوند.
این پروتکل در آن زمان توسط یوسی پلد، رئیس فرماندهی شمالی ارتش اسرائیل، با همکاری کمیته ای متشکل از ژنرال بازنشسته اوری اور، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، گابی اشکنازی، فرماندهی شمالی ارتش اسرائیل، امرام لوین، تهیه شد. و مشاور امنیت ملی سابق سرهنگ یاکوف. برای بیش از یک دهه، سانسورهای نظامی خبرنگاران را از گزارش در مورد این پروتکل یا حتی بحث در مورد موضوع آن منع می کردند و متن کامل این دستورالعمل هرگز منتشر نشد و ادعا می کرد که انجام این کار ممکن است روحیه مردم اسرائیل را تضعیف کند.
در سال 2003، یک پزشک اسرائیلی که هنگام خدمت به عنوان سرباز ذخیره در لبنان در مورد این دستورالعمل شنیده بود، شروع به درخواست برای لغو آن کرد که منجر به از حالت طبقه بندی آن شد. اعتقاد بر این است که دو نسخه متفاوت از دستورالعمل هانیبال وجود دارد، یکی نسخه مکتوب مخفی فقط در بالاترین سطوح ارتش اسرائیل در دسترس است و دیگری یک دستورالعمل شفاهی به فرماندهان لشکر و سطوح پایین تر. از دیدگاه ارتش اسرائیل، مفهوم “یک سرباز مرده بهتر از یک سرباز اسیر” هسته اصلی دکترین پروتکل هانیبال بود. این دستورالعمل اقداماتی را که ارتش باید در صورت ربوده شدن یک سرباز انجام دهد، مشخص می کرد و در آن بیان شد. هدف جلوگیری از افتادن سربازان به دست دشمن بود، حتی در صورت لزوم آنها را بکشید.
مقامات نظامی معتقدند که ربوده شدن سربازان یک موضوع استراتژیک است، نه یک موضوع تاکتیکی و هزینه بسیار بالایی دارد که اسرائیل باید برای آزادی آنها بپردازد. در اصل، این پروتکل بر سیاست زمین سوخته تکیه دارد و در صورت دستگیری یک سرباز، آتش بیمورد را با هدف کشتن اسیرکنندگان و اسیر با هم، شرط میکند. پروتکل مسئولیت کامل تسریع در این امر را بر عهده فرمانده محلی می گذارد، زیرا در چنین مواردی دقایق اولیه تعیین کننده است.
در سال 2011، صوت یک فرمانده جولانی ضبط شد که به یگان خود می گوید: “هیچ سربازی در گردان 51 به هر قیمتی و تحت هیچ شرایطی ربوده نخواهد شد، حتی اگر به این معنی باشد که او باید نارنجک خود را با کسانی که قصد دستگیری او را دارند منفجر کند، حتی اگر او را دستگیر کنند. اگر این بدان معناست که او باید نارنجک خود را با کسانی که می خواهند او را دستگیر کنند منفجر کند.
رئیس ستاد ارتش اسرائیل، بنی گانتز، به این ترتیب یک اصل به نام (اصل اثر مضاعف) را ایجاد کرد، که تصریح می کند که نتیجه بد (کشتن سرباز اسیر شده) از نظر اخلاقی فقط به عنوان یک عارضه جانبی ترویج یک امر خوب مجاز است. اقدام (توقف دستگیرشدگانش). در ژوئن 2016، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، گادی آیزنکوت، بر اساس توصیه یوسف شاپیرا، دادستان کل کشور و یک قاضی بازنشسته، لغو پروتکل “هانیبال” را اعلام کرد. چارچوب فصل حقوق بین الملل در پیش نویس گزارش تجاوز به غزه در تابستان 2014. آیزنکوت سپس دستور داد تا دستور جدیدی که در بخش عملیات روی آن کار میشد، درباره رسیدگی به موارد اسیر سربازان بنویسد، اما اطلاعات زیادی در مورد جزئیات این اصلاحات در دست نیست.
اعتقاد بر این است که طبق گزارش ها عبارت سند قدیمی که در هر جایی قابل اجرا است و رویه های آن به طور مداوم در حال بررسی است تا از هرگونه سوء تفاهم جلوگیری شود و 3 پروتکل به جای آن تدوین شده است که مربوط به مکان و شرایط است. آدم ربایی، و به آنها 3 نام مختلف داده اند:
اولین مورد که (آزمایش واقعی) نامیده می شود، مربوط به اسیرشدن در کرانه باختری در زمان صلح است.
دومی تورنیکت (بانداژ برای توقف خونریزی) نامیده می شود و مخصوص اسارت در هر نقطه خارج از مرزهای اسرائیل در زمان صلح است.
در مورد سوم، آن را (همان نگهبان) می نامند و مربوط به موارد اسارت در داخل یا خارج از اسرائیل است، اما در زمان جنگ، یا در شرایط اضطراری دیگر. در حالی که هیچ پروتکلی برای رسیدگی به پرونده های ربوده شدن سربازان در داخل اسرائیل در زمان صلح وجود نداشت. اعتقاد بر این است که پروتکل سه جانبه به سیاست رسیدگی به این موارد وفادار مانده است. در سند قدیمی که حاوی متون محرمانه ای بود، آمده بود که «پرسنل نظامی باید هر گونه ربوده شدن سربازان را خنثی کنند، حتی اگر مجبور باشند به سرباز دیگری آسیب برسانند یا مجروح کنند». اصلاحیه جدید خواستار مراقبت برای “جلوگیری از آسیب به سربازان ربوده شده” است.
جنجال و انتقاد
پروتکل «هانیبال» از زمانی که رسمی شد، جنجالها و انتقادات عمومی زیادی را در جامعه امنیتی اسرائیل برانگیخت و سؤال اصلی درباره اخلاقیات پروتکل و پیامدهای مختلف دستورالعملهای آن بود. این دستورالعمل برای سالها در معرض تفاسیر متفاوت و مبهم بود و سربازان اسرائیلی در میدان نبرد به شدت درباره آن بحث میکردند و حداقل یکی از فرماندهان گردان، طبق تحقیقات انجام شده توسط روزنامه هاآرتص، از اطلاعرسانی به سربازان خود از این پروتکل خودداری کرد. به بهانه «غیرقانونی بودن. در عمل، هر فرمانده نظامی تفسیر خود را از اجرای دستور هانیبال به سربازان خود ارائه می کرد.
گزارش های خبری حاکی از آن است که فرمانده گردان گولانی به سربازان خود دستور داده است که در صورت مشاهده خطر ربوده شدن، خود را با نارنجک دستی منفجر کنند. در مورد فرمانده سابق تیپ نهال، سرهنگ موتی باروخ، او به سربازان خود دستور داد تا تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آدم ربایی انجام دهند، از جمله تیراندازی به خودروی اسیر کنندگان در حالی که جان زندانی را به خطر می اندازند. این امر توسط انجمن حقوق مدنی در اسرائیل غیرقانونی تلقی شد و از یهودا واینستین، دادستان خواست تا به کابینه و ارتش دستور دهد که چنین اقدامات نظامی، چه به دلیل تهدید سرباز اسیر شده و چه به دلیل قتل و آسیب احتمالی، مجاز نباشد.
در مورد مشاور حقوقی ارشد سازمان، دان یاکر، او معتقد بود که اجرای این پروتکل در یک منطقه پرجمعیت، اصل تبعیض در حقوق بینالملل بشردوستانه را نقض میکند و «روش غیرقانونی جنگی است که قوانین جنگ را نقض میکند». اعطای مجوز به سربازان برای وارد کردن «آسیب رساندن به سرباز دیگر برای جلوگیری از ربوده شدن او» این کار پایههای قانون و اخلاق را متزلزل میکند و باید مطلقاً محکوم شود. برخی از فرماندهان گردان ها از ابلاغ این دستورالعمل به نیروهای خود خودداری کردند و سایر سربازان برای اجرای آن از حاخام ها راهنمایی خواستند و برخی از آنها از اجرای آن در میدان جنگ به فرماندهان خود اطلاع دادند.
مدل های اجرای پروتکل هانیبال
مارس 2016: پروتکل «هانیبال» به مدت نیم ساعت اجرایی شد، زمانی که دو سرباز پس از حمله به اردوگاه آوارگان قلندیه مجبور به ترک وسیله نقلیه خود شدند. متوجه شد که یک سرباز گم شده است. آگوست 2014: زمانی که ستوان هادار گلدین در رفح در جنوب نوار غزه دستگیر شده بود استفاده شد. بمباران بی رویه ارتش اسرائیل منجر به کشته شدن 135 تا 200 غیرنظامی فلسطینی از جمله 75 کودک در عرض 3 ساعت شد و در نهایت ارتش قبل از اجرای پروتکل به این نتیجه رسید که سرباز قبلاً مرده است.
جولای 2014: نیروهای ارتش اسرائیل پروتکل هانیبال را فعال کردند و زمانی که گمان می رفت سربازی به نام گای لوی در جریان نبرد شوجایا مفقود شده باشد، دستور تیراندازی گسترده دادند. اکتبر 2000: “پروتکل هانیبال” زمانی فعال شد که حزب الله 3 سرباز اسرائیلی را در مزارع شبعا تحت اشغال اسرائیل به نام های عدی ابتان، بنیامین ابراهیم و عمر سوید دستگیر کرد و آنها را از طریق خط آتش بس به لبنان و یک اسرائیلی منتقل کرد. هلیکوپتر تهاجمی به سمت آنها تیراندازی کرد و 26 خودرو در منطقه در حال تردد بودند که فکر می کردند سربازان ربوده شده به یکی از آنها منتقل می شوند.
در طول جنگ غزه (2008-2009): این دستور زمانی صادر شد که یک سرباز اسرائیلی در حین جستجوی خانه ای در نوار غزه توسط جنگجویان حماس مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعداً برای جلوگیری از زنده گرفتن سربازان مجروح، خانه بمباران شد.
ژوئن 2006: زمانی که حماس گیلاد شلیت را در یک حمله فرامرزی از غزه به تصرف خود درآورد، خیلی دیر رسید و مانع ربوده شدن او نشد. در نهایت، او در سال 2011 با 1027 اسیر فلسطینی مبادله شد که بیشترین تعداد اسیری است که تاکنون با یک اسیر اسرائیلی مبادله شده است.
. دلایل پیروزی مقاومت اسلامی فلسطین
عملیات طوفان الاقصی حامل پیام های عمیقی برای منطقه و جهان است، به ویژه اینکه این عملیات محصول برنامه ریزی استراتژی بلندمدت است که توسط رهبران مقاومت انجام شده است که خلاقیت و نوآوری را در راهبردها و ابزارهای خود نشان دادند.
این رهبران تاریخ درگیری ها، علل شکست ها و پیروزی ها را مطالعه کردنده اند و با ماهیت دشمن، نقاط ضعف و منابع قدرت آن آشنا بودند. در میدان های نبرد حق علیه باطل، کم کم تجربه اندوختند.راه آزادی و مبارزه مقاومت فلسطین با پرتاب سنگ در انتفاضه اول در سال 1987 آغاز شد. این شروع ساده شعله رؤیای آزادی را برافروخت. با گذشت زمان ابزار مبارزه توسعه یافت، مبارزان فلسطینی که جنگ خود را با سنگ آغاز کردند، روش های جدیدی را برای مقابله با دشمن اشغالگر آموختند و ابداع کردند و جهانیان با تحسین توانایی رو به رشد آنها را تماشا کردند، اما کسانی بودند که به تمسخر ادامه دادند.
رؤیاهای این مبارزان مقاومت و تحت لوای «واقع گرایی»، آن تمسخرکنندگان ترجیح دادند در برابر شرایط خم نشدند و تسلیم تبلیغات نیز نشدند. اما جوانی چون شهید یحیی عیاش سرشار از ایمان و اراده بود که شکست را نمی شناخت و به دنبال ابزار جدید مبارزه و اختراع بود و رهبرش که با بصیرت و اراده علی رغم ناتوانی اش بود، آمد، شیخ احمد یاسین، و از آن جوان حمایت کرد و او را هل داد و بین آن عزم و آن تکیه گاه چرخ مقاومت شروع به چرخش و نوآوری کرد و آن قدرت حقیقت عملیات طوفان الاقصی است و ایمانی که شکوفا می شود. و با وجود همه چالش ها رشد می کند.
عوامل پیروزی
با این حال، میتوان فهرستی از عواملی را برشمرد که در رسیدن مقاومت به آن لحظه باشکوه مبارزه نقش داشتند:
تشویق جوانان به نوآوری
تشویق جوانان نه با حمایت از تجربیات شهید یحیی عیاش آغاز شد و نه پس از او متوقف شد، پس از شهادت عیاش، جوانان غزه به توسعه موشکها، تحقیق و یادگیری ساخت سلاح ها ادامه دادند.پیشرفت محسوسی در کارایی سلاحهایی که تولید میکردند به وجود میآمد و موشکهای آنها شروع به عملیات علیه دشمن اشغالگر کرد. سپس آخرین تحول مهم، توانایی آنها در توسعه مانور ها، ایجاد ترس در قلب رژیم اشغالگر اسرائیل، که از ماجراجویی هجوم به غزه محتاط شده بود، رخ داد.
نگاه جغرافیایی
رهبران مقاومت نگاه جغرافیایی خود را آزاد کردند، آنها دیگر به تنهایی با غزه برخورد نکردند، بلکه توانستند روابط خود را با تمام شهرها و روستاهای کرانه باختری رود اردن و فلسطینیان در سرزمین اشغالی توسعه دهند. مقاومت, فلسطین را به عنوان یک واحد اجتماعی، انسانی و فرهنگی یکپارچه تلقی کرد، علیرغم اینکه اشغالگران موانعی را ایجاد کردند که مانع از این ادغام شوند. بنابراین، اشغالگران اسرائیل از ادغام جبهه ها و پراکنده شدن قدرت در چندین جبهه وحشت داشتند.
مقاومت در برخی مناطق کرانه باختری مانند جنین پشتوانه آشکاری بود، اردوگاه جنین الگوی مهمی از مقاومت و ایستادگی ارائه کرد و توانایی خود را در جلوگیری از هجوم اشغالگران به اردوگاه اثبات کرد. که همین امر باعث شد که کرانه باختری در درگیری فعال تر شده باشد.
نگاه سیاسی
انتخاب زمان عملیات همچنین نشان میدهد که رهبران مقاومت در محاسبات سیاسی ماهر شدهاند، «طوفان الاقصی» آن را به عنوان مدافعی از مسجد الاقصی به مردم جوامع عرب ارائه کرد که صهیونیست ها یک مسجد مقدس را اشغال میکنند. که این مکان مقدس در قلب همه مسلمانان جای دارد و در سالهای اخیر در معرض سرعت فزاینده اشغال صهیونیست قرار گرفته است.
انتخاب زمان
از سوی دیگر، زمان بندی نیز ایده آل است، زیرا مسلمانان در سراسر جهان اخیراً احساس بی عدالتی و ظلم بیشتری می کنند، مانند آتش زدن قرآن و اهانت به پیامبر اسلام (ص) توسط عناصر بیگانه دشمنان اسلام.
مردم نیاز مبرمی به پیروزی داشتند و مقاومت آن را در اختیار آنها قرار داد و این شایسته بود که بر حمایت و محبوبیت آن افزوده شود و به فضیلت صبر و تلاش برای تغییر واقعیت به بسیاری از جوانان الهام بخشد.
هنر ارسال پیام
سخنرانی محمد الضیف “ابوخالد” موفق شد از این عملیات برای برجسته کردن هدفی که مردم با آن همدردی می کنند استفاده کند.هدف عملیاتی که او اعلام کرد “آزادی اسرای فلسطینی” بود و سپس به اجرا در آمد. سربازان مقاومت که توسط دوربین های جهان ثبت شده اند تا (چهره ای انسانی) را در برخورد با زنان و کودکان اسرائیلی نمایان کنند.
ابوخالد و عملکرد افرادش توانست مقاومت را به عنوان یک جنبش آزادی بخش متعهد به اخلاق جنگی که اسرائیل به آن پایبند نیست معرفی کند و این بی شک در افزایش همبستگی با آرمان فلسطین در سطح جهانی نقش بسزایی خواهد داشت.
مقاومت دربرگزاری سخنرانی که مخاطبان مختلف را در بر دارد آگاه شده است. «سخنران» با اطمینان و شفافیت پیام هایی را به مردم فلسطین، به اعراب و مسلمانان و به تمام جهان ارسال می کند و او اهمیت کلمات را در مدیریت مناقشه می داند.
هنر غافلگیری
این عملیات نشان می دهد که مقاومت, انقلابی از ذهن ها به راه انداخت که برنامه ریزی می کنند و در غافلگیری مهارت دارند که این امر را مدیون مردان و اساتید بی ادعای محور مقاومت میباشند… غافلگیری آنها برای دشمن سخت بود که به قدرت هوش و قدرت گنبد آهنین خود می بالید و نه یکی و نه دیگری در برابر این طوفان ایستادگی نکردند بنابراین مقاومت نه تنها موفق به توسعه قدرت سخت شد، بلکه بر آن تسلط یافت. هنر استفاده هوشمندانه از آن بود و ثابت کرد که از مرحله واکنش های خودانگیخته و محاسبه نشده به برنامه ریزی استراتژیک فراتر رفته است.
مهارتهای جنگ روانی
در اینجا ما با دو کار روبرو هستیم، یکی در مقابل دیگری، مقاومت باید کاری میکرد تا روحهای شکست خورده در منطقه را آزاد کند و دل مردم مسلمان را بیدار کند که میتوانند به پیروزی برسند. هرچقدر هم که دشمن قوی باشد، این نبرد نهایی نقش خود را در تیزتر کردن این آرزوها ایفا خواهد کرد، چیزی که برای چندین دهه توسط ابزار جنگ روانی اسرائیل و غرب شکسته شده است.
از سوی دیگر، ارزش نبرد و نتایج آن فراتر از محاسبه تلفات عددی دشمن است، این ضربه در درجه اول روانی است و مهمترین ضرر صهیونیست ها در آن این است که یقین آنها به زندگی طولانی مدت در آن است. سرزمینی که غصب کرده اند یا اینکه برتری نظامی آنها به نفعشان باشد و آنها را از دست صاحبان سرزمینی که برای آزادسازی آن تلاش می کنند محافظت کند، شکسته شد.
بنابراین تماشایی بود فرار تحقیرآمیز شهرک نشینان که بزرگترین بی آبرویی و رسوایی است برای کابینه رژیم صهیونیستی و همپیمانانش در منطقه و جهان…
آتش بس موقت غزه…یعنی چه؟
نتانیاهو: ما دو هدف برای جنگ در نظر گرفتهایم:
انحلال حماس با از بین بردن قابلیتهای نظامی آن, و انجام هر کاری که ممکن است برای بازگرداندن افراد اسیر شده انجام دهیم. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، اهداف تهاجم زمینی به نوار غزه در 25 اکتبر را اینگونه تعریف کرد و همچنین تاکید کرد که «همه اعضای حماس در بالا و زیر زمین، در داخل و خارج غزه را ازبین خواهد برد. اما بعد تر نتانیاهو به هماهنگ کننده کاخ سفید اعلام کرد که ما این توافق با حماس را می خواهیم.
مهمترین مفاد این توافقنامه: شامل آزادی متقابل زنان زندانی و کودکان، آتشبس موقت از دو طرف به مدت چهار روز، ورود صدها کامیون کمکهای بشردوستانه و پزشکی و تضمین تردد شهروندان میباشد. نوار غزه از شمال به جنوب. چگونه روایت اسرائیل به این شکل شکست خورد؟ حتی اگر دائمی نباشد؛ از آنجایی که جنگ هنوز تمام نشده است، هنوز صحبت از توقف موقت جنگ است.
چشم انداز اسرائیل برای امنیت ملی خود بر سه رکن است:
اول: برتری مطلق ارتش اسرائیل. دوم: وحدت جامعه اسرائیل. سوم: روابط متمایز با ایالات متحده.
آنچه در هفتم اکتبر گذشته رخ داد، نمایانگر فروپاشی آشکار ستون برتری ارتش اسرائیل بود، زیرا تل آویو موفق شد آنچه را که پس از جنگ اکتبر 1973 بر سر خود آورده بود، احیا کند، قبل از اینکه بار دیگر ویرانگرترین ضربه را دریافت کند. از گردان های قسام. به همین دلیل، نتانیاهو و اعضای دولت جنگ – با تشویق و حمایت نظامی آمریکا – برای اعلان جنگ به نوار غزه شتاب کردند، اما با همان رهبری نظامی و راهبردهای جنگی که منجر به شکست 7 اکتبر شد. اسرائیل تئوری شوک و هیبت را که توسط ارتش آمریکا پذیرفته شده بود را در عملیات خود در عراق به ویژه در شهرهای فلوجه و موصل پذیرفت. با توسعه عملیات نظامی و ورود به مرحله تهاجم زمینی، عملکرد ضعیف ارتش “شکست ناپذیر” اسرائیل در مقابله با مقاومت فلسطین آشکار شد. اگرچه نزدیک به یک ماه از عملیات زمینی می گذرد،اما نیروهای اسرائیلی نتوانسته اند هیچ یک از گروگان ها را آزاد کنند، به رهبران بانفوذ القسام دست یابند یا توانایی های نظامی این سازمان را محدود کنند. ارتش اسرائیل در طول عملیات خود هر آنچه را که تحت عنوان «جنایات جنگی» قرار می گیرد، از جمله هدف قرار دادن بیمارستان ها، مدارس، عبادتگاه ها و منازل غیرنظامیان، کشتن کودکان و زنان، و قطع آب، برق و اینترنت در کشور مرتکب شد. به موازات این شکست نظامی، رسانه ها در قانع کردن افکار عمومی ناکام ماندند، زیرا اظهارات سخنگوی ارتش صحت نداشت. بسیاری از تصاویر منتشر شده فاقد اعتبار یا قابل قبول هستند، همانطور که در توجیه هدف قرار دادن و اشغال مجتمع پزشکی الشفاء یا سایر بیمارستان های نوار غزه دیده و دنبال کرده ایم. یکی از مقامات آمریکایی در توصیف آن گفت: «هر مرحله از این مذاکرات مانند دندان کشیدن سخت و دشوار است.
چرا آمریکا به این شکل دیوانه وار از اسرائیل حمایت می کند؟
بسیاری از طرفداران سیاست خارجی آمریکا دلایل حمایت جنون آمیز و نامحدود واشنگتن از اسرائیل را از زمان پیدایش آن در 75 سال پیش درک نمی کنند. بسیاری از کارشناسان، سیاستمداران و دانشگاهیان نظریه هایی ارائه می دهند که این حمایت نادر را بر روی نقشه روابط بین الملل تحلیل و تبیین می کنند، برخی از آنها این موضوع را به پیوند مذهبی بین صهیونیسم و پروتستانیسم یا اتحاد مبتنی بر منافع استراتژیک بین آنها و یا به دلیل نقش لابی و گروه های یهودی آمریکایی و برخی آن را به احساس گناه عمومی نسبت به آنچه رخ داده است نسبت می دهند به یهودیان اروپا به دست رژیم نازی در آلمان و متحدان اروپایی آن. برخی از مفسران بر این باورند که حمایت همه جانبه آمریکا در زمانی که اسرائیل به منافع آمریکا اهمیتی نمی دهد، به منافع واشنگتن آسیب می زند. از زمان آغاز عملیات طوفان الاقصی در هفتم ماه گذشته و متعاقب آن اعلان جنگ توسط اسرائیل و آغاز تهاجم مستمر و بی سابقه آن به نوار غزه، دولت جو بایدن چیزی جز حمایت کامل از اسرائیل نشان نداده است. علیرغم تغییر زبان اخیرش، ترسو خواستار آتش بس موقت بشردوستانه برای آوردن غذا و آب برای غیرنظامیان و شاید اجازه خروج بیشتر فلسطینی ها از شمال غزه شود. بایدن در حمایت نظامی، سیاسی، دیپلماتیک و اخلاقی خود از اسرائیل موضعی تند و سختگیرانه اتخاذ کرد، در حالی که تا کنون از درخواست آتش بس خودداری کرده است، به این معنی که او ارزش اقدام نظامی را بر ملاحظات بشردوستانه ترجیح می دهد. این شاید اولین بار در تاریخ آمریکا باشد که یک رئیس جمهور از دعوت طرفین درگیری نظامی خارجی که در آن هزاران تلفات غیرنظامی رخ داده است برای توقف جنگ خودداری می کند. علیرغم تظاهراتی که در شهرهای مختلف آمریکا از بایدن برای برقراری آتشبس و تحت فشار گذاشتن آنها برگزار میشود، بایدن همه این درخواستها را نادیده میگیرد و از همه کارهای ارتش اسرائیل حمایت میکند، حتی در حالی که ساختمانها را در نوار غزه ویران میکند. و تمام بیمارستان ها، مدارها و حتی کوره هایش را بمباران می کند. موضع بایدن در تاریخ حمایت روسای جمهور آمریکا از اسرائیل مستثنی نیست. علیرغم تغییر مثبت در گرایشها و گرایشهای افکار عمومی آمریکا به حق فلسطینیها برای داشتن یک کشور مستقل، سیاست آمریکا در قبال اسرائیل به اعداد نظرسنجیها بستگی ندارد، بلکه بستگی به این دارد که رئیسجمهور آمریکا چگونه به منافع کشورش نگاه میکند. و اینکه اسرائیل و خاورمیانه چگونه در سیاست خارجی جهانی دولت قرار می گیرند. در طول نیم قرن گذشته، روسای جمهور آمریکا عموماً معتقد بودند که خاورمیانه، به لطف ذخایر نفتی خود، اولویت اصلی استراتژی آمریکا است و بر این اساس، روابط آمریکا با اسرائیل تقویت شد. حمایت آمریکا از اسرائیل منابع درهم تنیده زیادی دارد و عامل مذهبی مهمترین سنگ بنای منابع حمایت از اسرائیل در داخل ایالات متحده است.بسیاری از گروه های انجیلی به ضرورت تسریع در کنترل کامل اسرائیل بر تمام سرزمین مقدس فلسطین معتقدند. اولین آمریکایی های پروتستان مذهبی معتقد بودند که آنها مردمی برگزیده هستند و مسیحیت آنها بهترین و صحیح ترین مسیحیت است و تأسیس دولت یهودی در اسرائیل ثابت می کند که آنها نیز مانند یهودیان مردمی برگزیده هستند. لابی و سیاست خارجی آمریکا» که اهمیت لابیها کمتر از بعد مذهبی نیست، بلکه مکمل یکدیگر هستند و هر دو در خدمت یکدیگر هستند. لابی اسرائیل به عنوان ائتلافی سست از افراد و سازمان ها تعریف کردند که فعالانه برای هدایت سیاست خارجی ایالات متحده در جهت طرفدار اسرائیل تلاش می کند. این دیدگاه به گروه های فشار یهودی نسبت به روابط گرم بین اسرائیل و ایالات متحده که امروز شاهد آن هستیم، نسبت داده می شود. لابی اساساً متشکل از یهودیان آمریکایی است که تلاش های خود را برای هدایت سیاست آمریکا مطابق با منافع اسرائیل متوقف نمی کنند. این تلاشها صرفاً به تأمین مالی نامزدهای طرفدار اسرائیل محدود نمیشود، بلکه به اعمال فشار بر گروههای ذینفع خاص، کنگره، کاخ سفید و رسانهها نیز گسترش مییابد. هیچ بحثی در مورد کار این لابی بدون ذکر یکی از قدرتمندترین سلاح های آن، که اتهام یهودی ستیزی است، کامل نمی شود. هر کسی که از اقدامات اسرائیل انتقاد می کند یا جرأت می کند بگوید که گروه های طرفدار اسرائیل بر سیاست ایالات متحده در خاورمیانه تأثیر می گذارند، یا حتی فقط بگوید که لابی اسرائیل خود را به خاطر یهودی ستیزی مورد سرزنش قرار خواهد داد.
. حضور طالبان و آینده امنیت جمهوری اسلامی ایران:
سازه های امنیت ساز برای هر کشوری به عنوان اولویت های اساسی برای بقای آن کشور تلقی شده و تلاش حکومت ها بر آن است تا این سازه ها را به نحو مناسبی ایجاد، مدیریت و حفظ نمایند. اشکالی که در این نگاه وجود دارد، تمرکز بر داخل و غفلت از خارج است. سازه امنیتی برای بقای خود باید نگاهی فراسازمانی و فراجناحی و حتی فراملی داشته باشد چرا که بسیاری از تهدیدهای امنیتی ریشه خارجی داشته و تحت تأثیر محیط پیرامونی به منحصه ظهور خواهد رسید. بارزترین این مصداق مربوط به جریان سلفی- تکفیری در دوران معاصر است که حداقل در طول دو دهه گذشته تأثیر قابل توجهی بر امینت ملی منطقه و به ویژه ایران داشته است. جریان طالبان از مصادیق این تفکر است که در چهار دهه گذشته با بسط و گسترش اندیشه سلفی در شرق کشور منشأ بروز تحولات ناامن ساز در جهان اسلام و حتی سایر کشورها شد .پیامد این ظهور شکل گیری جریان تندروی القاعده و در ادامه داعش و سایر گروه های سلفی- تکفیری در منطقه و جهان پیرامونی بود که محصول برآمده از آن با افزایش بازیگری نظام سلطه در منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم و گروه های سلفی- تکفیری، گسترش ناامنی و افزایش جرأت و جسارت جریان های سلفی تکفیری و در نهایت بسترساز کنش های گفتاری و رفتاری علیه جامعه مسلمانان شد. دو طیف اصلی جریان طالبان شامل طالبان پاکستانی به عنوان خواستگاه اندیشه سلف دارالعلومی متکی بر مذهب و طالبان افغانی به عنوان خواستگاه اندیشه پشتوئی متکی بر قومیت هستند. به هرحال شناخت پیامدهای این ظهور و تهدید برآمده از آن علیه نظام ج.ا.ا ، نیازمند روشی هوشمندانه برای عبور از ناامنی های تأثیرگذار بر امنیت ملی کشور است که در صورت قرار گرفتن در مسیر صحیح میتواند منجر به استحکام هندسه قدرت جمهوری اسلامی شود. منظومه فکریِ مستحکم و قابل قبول در برابر نفوذ اندیشه سلفی- تکفیری، استفاده از فرصتهای ناشی از این ظهور بوده و مستلزم درک قوی از تحولات سیاسی- امنیتی و در نهایت شکار فرصت هاست که بعنوان راهبردهای تقابل در فضای پر تنش محیط منطقه ای میتواند راه گشای مناسبی برای ترسیم خط مقابله ای در برابر جریان طالبانیسم باشد. از این رو توجه به این نکته که ظهور طالبان فرصت سازی برای حضور بخش های اطلاعاتی و صنعتی غرب را میتواند تشدید نماید ،باید مورد توجه سامانه های اطلاعاتی- امنیتی و نظامی ایران قرارگرفته و راه مقابله با آن در مسیر پیش رو با استدلال منطقی و قوی ترسیم شود. برخی از تحلیلگران سیاسی بنا دارند که روی کار آمدن طالبان زنگ خطری برای احتمال تبدیل شدن افغانستان به مرکز تروریسم بین الملل بوده و خطر بازخیزش اقدامات تروریستی را به مانند گذشته که منجر به شکل گیری القاعده و داعش شده بود،را در پی داشته باشد. این افراد معتقدند بقایای داعش در افغانستان با عنوان دولت اسلامی شاخه خراسان به رهبری شهاب المهاجر رقیب اصلی طالبان بوده و منازعات داخلی در افغانستان را شدت داده و دامنه آن به دیگر کشورها نیز کشیده خواهد شد. این منازعه ناشی از اختلاف طالبان بر سر رهبری جنبش جهاد اسلامی در افغانستان است و انتظار میرود با واکنش خشن نظامی طالبان منجر به افزایش یک تئوکراسی مذهبی سرکوب گر در افغانستان شود. در این بین طالبان نیز برای صدور دیدگاه انقلابی خود به سراسر جهان اصرار دارد تا همه گروه های اسلامی با او بیعت کنند. این را میتوان گفت که تبعات حاصل از ناامنی از وجود طالبان به طور طبیعی در کشورهای همسایه افغانستان و بخصوص ایران به دلیل برخورداری از اندیشه شیعی دیده خواهد شد و از میان همسایگان افغانستان، ایران میتواند منفی ترین پیامد را از ظهور طالبان داشته باشد. این ناامنی موج احتمالی شمار بیشتری از پناهندگان افغان به سمت ایران را تشدید خواهد نمود .دامنه این هجوم علاوه بر تأثیرگذاری بر اندیشه اهل سنت ایران به واسطه همدردی با پناهندگان ،تبعات امنیتی ناشی از این ظهور را در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و حتی زیست محیطی ایران به جا خواهد گذاشت و ایران با آسیب های اجتماعی بیشتری مواجه خواهد شد. از دیگر تهدیداتی که با روی کار آمدن طالبان متوجه ایران خواهد شد، این است که طالبان که تحت حمایت عربستان (به لحاظ مذهبی و مالی) و پاکستان (به لحاظ اطلاعاتی و سیاسی) و رژیم صهیونیستی (به لحاظ اطلاعاتی- امنیتی) قرار دارد، میتواند گروه های سلفی را در داخل ایران تهییج و با قرار گرفتن در کنار رقبای سنتی ایران، جایگاه منطقه ای ایران را تحت تأثیر قرارداده و تضعیف نماید و ایران را در دوراهی افغانستان نگه دارد. در این شرایط اگر ایران به حمایت از گروه های ضد طالبانی همچون گروه احمد مسعود برآید متهم به دخالت در امور افغانستان شده و احتمال واکنش از سوی طالبان و حتی بازیگران حامی او در افغانستان به صورت اقدامات ایذایی و یا اجرای اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی علیه ایران را متصور خواهد بود.و اگر به حمایت گروه های ضد طالبانی مانند مسعود برنیاید باید تصمیمی اتخاذ کند که در مخمصه همسایه شرقی خود(شاید هم دام آمریکا و غرب) گرفتار نشود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
منابع :
Hunter, Shireen (2021), “How Iran may be impacted by Taliban rule”, Available on site:https://responsiblestatecraft.org .
Gerges, Fawaz A (2021), “The Taliban Can’t Control Afghanistan. That Should Worry the West” , Available on site: https://foreignpolicy.com
روابط ایران و مصر از دیرباز تا حال
تحول سریع در روابط مصر و ایران و شکلگیری دیداری میان وزرای امور خارجه دو کشور دور از انتظار نیست. همچنین نمیتوان از نقش جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر جهان و بر کشورهای خارومیانه مشخصاً و وقوع گشایش در روابط میان کشورهای منطقه غافل ماند. به ویژه که برای کشورهای منطقه مشخص شده است که قدرتهای بزرگ مانند ایالات متحده آمریکا و اروپا دیگر به قضایای منطقه توجه ندارند و منطقه را برای یک دهه با مشکلاتش بدون هرگونه کمکی برای حل و فصل آنها رها کردهاند. گفتگوهای ایران و مصر یکی از نتایج توافق ایران و عربستان است و انعکاس این توافق گشایشهایی را در بحث روابط منطقهای ایجاد کرده است. در حال حاضر با توجه به انجام توافق میان تهران و ریاض، مصر پیشقدم شده و با میانجیگری بغداد گفتگوها میان ایران و مصر آغاز شده است. روابط ایران و مصر یک رابطه دیرینه است و جدید نیست اما ملاحظاتی نسبت به برخی از گروههای سیاسی، فرآیندهای منطقهای و…وجود دارد.
مشکلات جدی میان ایران و مصر وجود ندارد و میتوان گفت امکان نزدیک شدن دیدگاههای دو کشور به یکدیگر وجود دارد. همچنین میانجیگری عراق میان ایران و مصر و برگزاری یک نشست در بغداد و حضور نمایندگانی از تهران و قاهره در عراق انجام و منجر به دیداری گردید. بغداد بار دیگر میانجی گری میان ایران و مصر را بر عهده گرفته است و میخواهد تجربه میانجیگری میان تهران و ریاض را تکرار کند. این مذاکرات در سطح امنیتی و دیپلمات انجام شده و در دیدار نخست جزئیات زیادی بررسی نشده و قرار است دیدار دوم مهمتر و عمیقتر باشد. توافق میان عربستان و ایران به مثابه یک شوک برای رژیم صهیونیستی به شمار میرود چرا که این رژیم بر روی تشدید اختلافات میان کشورهای منطقه حساب ویژه ای باز کرده بود. سیاستهای تل آویو بر پایه جنگ افروزی و تنش زایی در منطقه حرکت میکند.
در پرونده سوریه و سیر تحولات پس از آن، اثبات قدرت ایران در منطقه در حفظ سوریه به عنوان متحد راهبردی در برابر شدیدترین توطئههای خارجی، این دستاورد را برای تهران در پی داشت تا موقعیت خود را در منطقه تثبیت کرده و به عنوان بازیگری که دیگران نمیتوانند نادیدهاش بگیرند، خود را به رقبا تحمیل کند. مصر و سوریه دو کشور عربی با اشتراکات پر شمار تاریخ جهان عرب معاصر را رقم زدهاند. حتی دو کشور در دورهای از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ متحد شده و کشور جدیدی به نام «جمهوری متحد عربی» را تشکیل داده بودند(یاسین العیوطی 2017) 1. بنابراین در یکی از جنجالیترین بحرانهای منطقه که یک سوی آن آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و قطر و ترکیه حضور داشتند، نگاه مصر به ایران و روسیه نزدیک بود. از همین رو بود که مصر به پیشنویس قطعنامه روسیه درباره سوریه در مهر ۱۳۹۵ رای مثبت داد که خشم عربستان را به دنبال داشت و سبب شد که ریاض صدور نفت به مصر را قطع کند. پس از آن بحثهایی درباره جایگزینی ایران به جای سعودیها در زمینه نفت مطرح شد و حتی خبر سفر وزیر نفت مصر به تهران در سال ۱۳۹۵ نیز در رسانهها انتشار یافت که سپس با فشار آمریکا و امارات سفر مذکور لغو و اصل سفر نیز تکذیب شد. ملیگرایی عربی و مهمتر از آن مخالفت با تفکرات اخوانالمسلمین و همچنین روابط قوی هر دو با روسیه و نوع سیاست خارجی قاهره، نظر مقامات مصری مبنی بر لزوم ثبات در کشورهای عربی و منطقه، موجب شد تا مصر همواره حامی حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه و لزوم مبارزه با تروریسم در این کشور باشد.
مصر و ایران به عنوان دو کشور تمدنساز در منطقه، دارای پتانسیلهای همکاری و همافزایی متعددی در راستای تأمین منافع کشورهای منطقه و یکدیگر و تثبیت امنیت و ثبات در غرب آسیا و شمال آفریقا هستند. جمهوری اسلامی ایران، همواره خواستار برقراری روابط میان کشورهای منطقه به دور از دخالتهای آمریکا و غرب بوده و بر این اصل بارها تأکید کرده که امنیت منطقه میبایست به دست خود کشورهای منطقه تأمین شود. در مقابل مصر نیز پس از دههها اصرار بر حرکت در مسیر خواستههای آمریکا و وابستگی اقتصادی به برخی کشورهای عربی، به دلیل تحولات منطقهای و تثبیت قدرت ایران چندین سال است که خود را نیازمند به همکاری و هماهنگی با ایران میبیند و به دنبال پیگیری منافع ملی خود در منطقه میرود. اراده سیاسی از جانب ایران بارها برای برقراری روابط با مصر اعلام شده است و در صورت وجود چنین ارادهای که به نظر میرسد، احتمال دارد که اکنون وجود داشته باشد، میتوان به برقراری روابط رسمی میان تهران و قاهره در آینده ای نزدیک امیدوار بود.
کشور مصر از دیرباز با ایران ارتباط داشته است که سابقه تاریخی آن به دوره هخامنشی برمیگردد. آشنایی با پیشینه روابط دو کشور میتواند ما را در درک موقعیتها و ضرورتهای کنونی کمک کند. مسائل ایران و مصر عمدتاً به دلایل سیاسی، بینالمللی و تاریخی، فرهنگی و نیز قومی، جغرافیای به یکدیگر مرتبط است. دو کشور کم و بیش از نظر ظرفیت همساناند. چه از لحاظ جمعیت و وسعت، چه قدمت و اصالت تاریخی و تمدنی و چه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و داشتن تحولات بزرگ و اثرگذار سیاسی و دینی. اگرچه هر یک از این دو کشور عموماً با یکدیگر مرتبط بودهاند، اما هموزن و همسطح بودن نسبی آنها در حال حاضر بهطور طبیعی نوعی رقابت را ایجاد میکند. روابط دو کشور با پیروزی انقلاب اسلامی در 1979 رو به سردی و تنش بیشتر گرایید و درنهایت با امضای پیمان کمپ دیوید قطع شد. عامل ماهیت و جهتگیری سیاسی متعارض نظامهای سیاسی ایران و مصر در سطح داخلی؛ مسائلی همچون قضیه فلسطین و پیمان کمپ دیوید در سطح منطقهای؛ همچنین نگاه متفاوت دو کشور به ساختار حاکم بر نظام بینالملل و شرایط آن، و نحوه برخورد با قدرتهای بزرگ (نگاه منفی ایران به غرب در برابر نگاه مثبت مصر به غرب) در سطح بینالمللی؛ میتوانند بهعنوان مؤلفههای مهم و تأثیرگذار در واگرایی دو کشور محسوب شوند. از لحاظ وزنگذاری از بین عوامل مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی؛ عوامل داخلی مؤثرتر بوده و در میان عوامل داخلی هم عامل ماهیت سیاسی متعارض حاکم بر نظام سیاسی دو کشور مؤثرتر میباشد. تلاش برای بهبود روابط ایران و مصر پس از44 سال قطع روابط بار دیگر بر سر زبانها افتاده است. در طول 10 سال اخیر بارها منابع رسانهای از تلاش دو کشور برای همگرایی و برقراری روابط رسمی سخن گفته و برخی مواقع نیز امیدها در این خصوص افزایش یافته است، اما هربار شاهد نتیجهای نبودهایم.
لینک خبر در مجله ایرانی روابط بین الملل
بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عمان در بحران یمن
با شروع بیداری اسلامی در سال 2011 میلادی ، موج این بیداری پس از تونس، لیبی و مصر به کشور یمن رسید. تحولات میدانی یمن سبب شد طرح شورای همکاری خلیج فارس مبنی بر تشکیل کمیته «الحوارالوطنی» یا گفتوگوهای ملی مطرح شود که مبنای آن تقسیم قدرت و گفتگو بر روی قانون اساسی و سیستم حکومتی جدید و رسیدن به یک توافق جامع بود. با شکست این طرح و اوج گیری اعتراضات مردمی در یمن، علی عبدالله صالح از حکومت کناره گیری کرد و عبدربه منصور هادی جانشین وی شد. با ورود مخالفان به شهر صنعا به رهبری جنبش انصار الله، منصور هادی نیز مجبور به استعفا و فرار شد. قدرت یابی جنبش انصار الله و نگرانی از گسترش محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران در این منطقه، منجر به شکل گیری یک ائتلاف به رهبری عربستان و آغاز جنگ علیه یمن در سال 2015 شد. در کنار عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی دیگر بازیگر جنگ یمن محسوب میشود. رژیم صهیونیستی نیز همانند عربستان خواستار تجزیه یمن است و تجزیه شدن این کشور اسلامی منافع هر دو رژیم را به خوبی تأمین میکند ؛ بنابراین رژیم صهیونیستی نیز با تصور تهدیدزا بودن قدرت یابی انصار الله یمن و اتحاد آن با ایران و محور مقاومت، یک بازیگر اصلی در جنگ یمن محسوب میشود.
جمهوری اسلامی ایران نیز در راستای اهداف و اصول سیاست خارجی خود، از ابتدای جنگ یمن اصلی ترین حامی و پشتیبان جنبش انصار الله بوده است. درواقع نهضت بیداری شیعیان یمن الگویی از انقلاب اسلامی ایران بوده و انصار الله یمن ضلع جدیدی از گستره محور مقاومت اسلامی علیه نظام سلطه و همپیمانان منطقه ای آن محسوب میشود. جمهوری اسلامی همواره از مواضع انصار الله یمن در مقابله با دخالت خارجی حمایت کرده است. اگرچه حمایت ایدئولوژیک ایران از شیعیان یمن غیرقابل انکار است، اما فارغ از بعد ایدئولوژیک، جمهوری اسلامی ایران دارای یک منطق راهبردی در سیاست حمایتگرایانه خود از جنبش انصار الله یمن است. اتحاد و ائتلاف، استراتژی دولت ها در شرایطی است که هدف ها و منافع مشترک دارند، یا احساس تهدید و ناامنی میکنند. مبنای این استراتژی پذیرش اصل تعهد نسبت به دیگران است. این تعهد میتواند دارای ابعاد نظامی و امنیتی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی باشد. این تعهدات میتواند رسمی یا ضمنی باشد. میزان انسجام اتحادها و پایبندی به تعهدات، بستگی به میزان شدت تهدیدات دارد. مجموعه عوامل نیازهای داخلی، میزان برخورداری از قدرت، شرایط جغرافیایی و ژئوپلیتیک، میزان تهدیدات و فشارهای بین المللی و همچنین ساختار و نظام بین المللی، دولت ها را به انتخاب این سیاست سوق میدهد. اتحادها معمولاً در آن محیط های بین المللی به وجود آمده اند که شاهد منازعه یا خطر بروز منازعه بوده اند. 1.(دوئرتی و فالتزگراف،).1383:69 .
از نگاهی دیگر میتوان گفت که اتحادهای شکل گرفته در منطقه غرب آسیا میان آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی خلیج فارس، در راستای مقابله با تصور تهدید از جمهوری اسلامی ایران بوده است. بررسی حوزه های منازعه میان عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی با ایران و یمن نشان میدهد که این حوزه های منازعه درگذر زمان نه تنها رفع نشده، بلکه برجسته تر از گذشته شده و موجب شکل گیری اتحاد دربرابر اتحاد شده است. عربستان و اسرائیل از برخی گروه های داخلی یمن که دیدگاهی کاملاً ضد شیعی دارند حمایت میکنند. وجود یک حکومت وابسته و تحت نفوذ عربستان و اسرائیل در یمن سبب ایجاد تهدید راهبردی برای حمایت ایران از فلسطین و حزب الله لبنان خواهد شد. چراکه بخشی از کمک های جمهوری اسلامی ایران از طریق تنگه باب المندب و دریای سرخ به لبنان و فلسطین ارسال میشود. همچنین وجود این حکومت آسیب های زیادی به اهداف اقتصادی و تجاری ایران در منطقه وارد خواهد کرد. چراکه تنگه باب المندب راه ارتباطی تجاری و اقتصادی ایران با قاره آفریقا محسوب میشود. اما باتوجه به برقراری روابط میان ایران و عربستان که جدیدا شکل گرفته است میتوان به آینده ای روشن برای منطقه و امنیت آن دل خوش کرد. همچنین تاثیر مستقیم بر بحران یمن نیز دارد که یکی از بازتاب های این آشتی شروع آتش بس بین یمن و ائتلاف سعودی را میتوان ذکر کرد و همچنین رسیدن محموله های بشردوستانه و آزادی و تبادل اسیران در بند گرفتار شده میتواند شروع گام جدیدی در این بین باشد که این امر در روزهای گذشته اتفاق افتاده است. در آن سو کشور عمان نیز به عنوان یکی دیگر از بازیگران منطقه ای به دنبال برقراری صلح و آشتی میان یمن و متجاوزین به این کشور میباشد.سلطان هیثم بن طارق، پادشاه جدید عمان، در اولین سخنان پس از انتصاب خود اعلام کرد که سیاست های سلطان قابوس را دنبال خواهد کرد و به توافق نامه های اعمال شده عمان با سایر کشورها و سازمان های مختلف پایبند خواهد بود. وی بیان کرد که عمان به همکاری خودبا سازمان ملل برای برقرار صلح و امنیت بین المللی ادامه خواهد داد و روابط دوستانه با همه کشورها دارد. که این ادامه راه سیاست خارجی دوران سلطان قابوس خواهد بود و مبنای آن درعدم دخالت امور داخلی کشورها و رعایت حسن همجواری است. توانایی عمان در بازی موفق در نقش میانجیگری و مدیریت برخی تنش های منطقه ای تابع چند متغیر مهم است: در وهله اول، عمان کشوری است که پس از استقلال روابط بسیار خوبی با قدرت های فرامنطقه ای و جهانی دارد. روابط متوازن این کشور با قدرت های جهانی به ویژه انگلستان وآمریکا، طی سال های پس ازجنگ های داخلی باعث شده است که این کشور بتواند خود را به عنوان یک کشور مورد اعتماد برای قدرت های فرامنطقه ای معرفی کند. از طرف دیگر عمان پس از انقلاب اسلامی ایران، تلاش کرده است روابط متوازنی را با کشورهای منطقه و به خصوص قطب های رقیب مانند ایران، عربستان، ترکیه ،قطر و اسرائیل شکل دهد. مسقط به عنوان کانال پشتیبان مذاکرات بین ایالات متحده و ایران در ضمینه برجام برجسته عمل کرد. قابوس همچنین برای حفظ روابط با عربستان سعودی و سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، تلاش بسیاری کرد، اما همواره به اصل عدم مداخله پایبند بود. در طول چهار دهه اخیر، سلطنت عمان سیاست خارجی منحصر به فردی بکار گرفته است. سیاست خارجی عمان را میتوان دارای چند ویژگی و موئلفه خاص دانست که عبارت اند از: گرایش پایدار به ملاحظات ژئوپلیتیکی در عین اولویت بخشی به حفظ روابط خوب.پرهیز از ورود به تقسیم بندی های ایدئولوژیک به علت ویژگی های خاص مذهبی عمان.تلاش برای ایجاد اجماع و همیاری در موضوعات مختلف تأکید بر تسامح و تحمل برای رسومات واعمال و رفتار نیروهای خارجی در منطقه..روابط و واکنش سیاسی دولت ها در عرصه خارجی تابعی از موقعیت ژئوپلیتیک آنهاست و همبستگی و هماهنگی بالایی میان ژئوپلیتیک و الگوی رفتار سیاست خارجی کشورها برقرار است. عمان، به رغم حضور در منطقه بحران زای خاورمیانه، سیاست خارجی متمایز و منحصر به فردی داشته است. در تحلیل سیاست خارجی عمان مشاهده میشود که این کشور ضمن رعایت بی طرفی مثبت و عدم ورود به بحران ها و حوادث منطقه ای، با رعایت موازنه روابط در تعاملات و به کارگیری مواضع اعتدالی و میانه، نقشی مهم در کاهش سیاست های تنش آمیز برخی کشورها دارد. تنش زدایی و روابط مثبت و سازنده با همه کشورهای منطقه و جهان، عمان را به یک میانجی برای حل و فصل مسائل و مشکلات منطقه تبدیل کرده است. هدف اصلی این کشور در عرصه سیاست خارجی و داخلی تأمین ثبات و امنیت و بهبود وضع اقتصادی است که در بستر امنیت در منطقه و حل مسالمت آمیز رخدادها تأمین می شود. بدین ترتیب، تأمین منافع ملی سبب شده است تا بی طرفی و تنوع ارتباطات خارجی جزء اول سیاست خارجی عمان قرار بگیرد.. در فروردین 1394، عمان تنها کشور شورای همکاری خلیج فارس بود که به ائتلاف نظامی به رهبری عربستان سعودی علیه یمن نپیوست. این بیطرفی به عنوان ابزار وساطت برای آزادی چندین گروگان خارجی که توسط جناح های درگیر در یمن دستگیر شده بودند، به کار رفت . عمان با همکاری عربستان سعودی، نمایندگان ویژه سازمان ملل و آمریکا در امور یمن و طرف های یمنی درگیر در این کشور با هدف دستیابی به یک توافق سیاسی جامع برای حل بحران کنونی در جمهوری یمن تلاش می کند. مسقط طی سال های گذشته تلاش هایی را برای حل بحران یمن انجام داده است که برجسته ترین پیشنهاد صلح یمن در سال 1396 بوده است که مورد استقبال گسترده بین المللی قرار گرفت. عمان نقش میانجی بین طرفین درگیر در جنگ یمن را بازی میکند و میزبان جلسات مسئولان انصارالله و مقامات آمریکایی بوده است. همزمان با گسترش چشم گیر روابط عمان و عربستان در پی سفر سلطان عمان به ریاض ، وزیر امور خارجه عمان تأکید کرد که کشورش به پیشبرد تلاش ها برای صلح در یمن اهتمام جدی دارد. روابط دوستانه عمان با ایران و با گروه انصارالله برگ برنده عمان در پیشبرد این تلاش هاست و نزدیک شدن عمان به عربستان میتواند موجب شود که عمان وزنه دیپلماتیک و روابط منطقه ای خود را برای پایان دادن به جنگ خانمان سوز یمن به کار گیرد.تجربه میانجیگری عمان در روابط میان کشورهای منطقه و همچنین نگرانی های امنیتی که عمان به دلیل وجود بحران های مختلف در منطقه دارد میتواند به این کشور کمک کند تا نقش مثبت خود را به عنوان یک میانجی میان طرف های درگیر و ذینفع بازی کند و پایان دهنده این جنگ 8 ساله شود.
تحریریه مجله ایرانی روابط بین الملل
1) پی نوشت :
دوئرتی، جیمز و رابرت فالتزگراف( 1383)، «نظریه های متعارض در روابط بین الملل»، تهران، نشر ققنوس